رویا 50 ساله است. او بعد از 30 سال زندگی مشترک تصمیم گرفته از شوهرش جدا شود.
رویا درباره علت این جدایی برای اعتمادآنلاین میگوید:
*30 سال زندگی مشترک مدتزمان زیادی است. چه اتفاقی افتاده که حالا تصمیم گرفتهای از همسرت جدا شوی؟
من دیگر تحمل این زندگی را نداشتم و میخواستم برای خودم زندگی کنم. شوهرم مردی نبود که از من حمایت کند و همه این سالها به تنهایی بچههایم را حمایت و بزرگ کردم.
*چرا شوهرت از تو حمایت نمیکرد؟
او مرد تحصیلکرده و خوبی است؛ اما نفوذ زیاد خانوادهاش روی او باعث شد زندگی ما خراب شود. ما تا چند سال قبل هم در خانه پدرشوهرم زندگی میکردیم.
*چرا زودتر از خانه پدرشوهر جدا نشدید؟
مادرشوهرم اجازه نمیداد و شوهرم هم چیزی نمیگفت. آنها خیلی به من بد کردند. حتی سعی داشتند جلوی من را بگیرند تا درس نخوانم و کار نکنم؛ اما من خیلی تلاش کردم. البته در این مورد شوهرم هم حمایتم کرد اما به غیر از این مورد همیشه ما را رها میکرد و هر چه مادرش میگفت برای او مهم بود و آن را انجام میداد.
*چرا 30 سال صبر کردی؟
چون میخواستم بچههایم بزرگ شوند. زندگی برای بچههای طلاق سخت است. میدانستم اگر از آن خانه بیرون بروم بچههایم را به من نمیدهند. بچهها زیر دست مادرشوهرم بزرگ میشدند و سرنوشتشان تغییر میکرد. برای همین تحمل کردم.
*زندگی بچهها در خانه متشنج که بدتر است.
خانه متشنج نبود. من سکوت میکردم و اصلاً حرفی نمیزدم. شوهرم هر کاری میخواست میکرد و من سکوت میکردم. وقتی بچهها ازدواج کردند، گفتم دیگر تمام شد. وظیفهام را در برابر بچههایم انجام دادم و حالا دیگر تمام است.
*بچههایت چه نظری دارند؟
آنها شرایط من را درک میکنند. هر دو فرزندم مهاجرت کردهاند. آنها در کانادا زندگی میکنند. من هم بعد از طلاق میروم.
*آیا شوهرت حاضر است تو را طلاق بدهد؟
او طلاق نمیدهد. نه به خاطر اینکه من را دوست دارد. میخواهد اذیت کند. چون میداند 30 سال به خاطر بچههایم با او ماندم نه به خاطر خودش؛ اما من در تصمیم خودم شک ندارم و طلاق میگیرم.
منبع: etemadonline-657449