او که البته حاضر است، امام زمان است و زمان در همه معناهای خود با او معنا پیدا می کند. زمان را هم قلبی است و خون! وقتی خون از آن قلب به تمام زمان برسد، زمان زنده می شود، گل می کند و بهار فرا می رسد. بهاری با شکوفایی حقیقت. او که البته غایب نیست، امام عشق است. او که البته معلوم ترین معلوم جهان است، برای بسیاری ناشناخته است. برای آنهایی که زمان ندارند و برای آنهایی که زمانشان زبان گفتن رازهای عاشقی را ندارد. او که البته، آینده همه زمان هاست بزودی حال استمرار هستی می شود و تاریخ با او به بهترین وجه ممکن خود تمام می شود. با عدل و علم. او که موعود همه کتاب های آسمانی است و امام داد و آگاهی است، بزودی همه زمان را تعبیر خواهد کرد.