hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > براندازان عددي نيستند

براندازان عددي نيستند

وجود نارضايتي عمومي در جامعه واقعيت غيرقابل انكاري است كه بدون پذيرش و درك آن نمي‌توان راهي براي برون‌رفت از وضعيت كنوني يافت. اصلاح‌طلبان نيز چاره‌اي غير از اين ندارند. مادامي كه ارزيابي صحيحي از نقاط قوت و ضعف خود و همچنين رقباي‌شان نداشته باشند، نخواهند توانست گامي به پيش رفته، محبوب‌تر يا موثرتر شوند. بزرگان و فعالان سياسي اصلاح‌طلب مي‌دانند كه به‌جاي آينه شكستن بايد در خود بنگرند و از همين رو ايده اصلاح اصلاحات را طرح كرده‌اند.

حسين مرعشي، سخنگوي حزب كارگزاران سازندگي اطمينان دارد كه اين اصلاحات دورن جرياني موثر واقع خواهد شد. او اصلي‌ترين رقيب اصلاح‌طلبان را كاستي‌هاي دروني مي‌داند و معتقد است كه هيچ عاملي غير از كم‌كاري، دنياطلبي و دور شدن از مردم نمي‌تواند اين جريان را به حاشيه براند. او با تاكيد بر اينكه سياست‌هاي و شعارهاي اصلاح‌طلبانه تنها عامل حفظ يكپارچگي جامعه و نظام است، اصلاح‌طلبان را رقيب براندازان مي‌داند اما اين طيف را همان قدر جدي نمي‌گيرد كه اصولگرايان سنتي و تندرو را. به اعتقاد مرعشي توجه به حقوق مردم و جذب بدنه جامعه تنها عامل موفقيت اصلاح‌طلبان است و ديگران «عددي نيستند». 

 برخي از تحليلگران اصلاح‌طلب مثل آقاي حجاريان معتقدند كه رقيب جدي اصلاح‌طلبان در وضعيت فعلي براندازان هستند. با اين تحليل موافقيد؟

من فكر مي‌كنم براندازان به عنوان يك طيف گسترده از نيروهاي پراكنده كه به سلطنت طلبان يا منافقين و... گرايش دارند و به دنبال براندازي نظام هستند اصلاح‌طلبان را رقيب خود مي‌دانند و اين حرف درست است اما اينكه اصلاح‌طلبان آنها را رقيب بدانند، درست نيست.

اشتباه مي‌كنند كه اصلاح‌طلبان را رقيب خود مي‌دانند ؟ معني حرف شما اين است كه تصورشان غلط است و اصلاح‌طلبان با آنان رقابتي ندارند؟

نه، اشتباه نمي‌كنند. فكر مي‌كنند نيرويي كه قادر است وحدت و يكپارچگي كشور را حفظ كند، سياست‌هاي مفيد و روشن اصلاح‌طلبان است و اين تشخيص درستي است. ما معتقد هستيم كه اصلاح‌طلبان اهل تعامل با همه اقوام و اقليت‌هاي مذهبي هستند. ما مي‌توانيم با همه اقشار و اقوام تعامل كنيم و سياست‌هاي روشن و ضد تبعيض را در كشور پياده كنيم، مي‌توانيم حرف‌هاي روشني براي احترام به طبقات ضعيف جامعه بزنيم، مي‌توانيم از حقوق گروه‌هاي اجتماعي مختلف براي داشتن اتحاديه‌هاي و سنديكاها حمايت كنيم، با تبعيض و انتخابات ناسالم مخالف هستيم؛ با وجود اين سياست‌هاي روشن آنها با اصلاح‌طلبان رقيب هستند زيرا اگر اين سياست‌ها عملياتي شود، مردم با نظامي كه خود ساخته‌اند هيچ مشكلي ندارند.

اصلاح‌طلبان چرا براندازان را رقيب نمي‌دانند؟

چون عددي نيستند.

با اين فرض، رقيب شما كيست؟

اصلاح‌طلبان چند رقيب مهم دارند. نخست اصولگراهاي اصيل كشور كه رقيب سياسي اصلاح‌طلبان هستند و فكر مي‌كنند راهكارهاي بهتري براي اداره كشور دارند. شخصيت‌ها و تجربيات و توانايي‌هايي دارند و رقابت سالمي هم براي كسب نهادها قانوني كشور مثل مجلس، شوراها يا رياست‌جمهوري مي‌كنند. اين رقابت خيلي طبيعي و خوب است. گروه دوم رقبا نيز اصولگرايان تندرويي هستند كه روش جذب مردم را بلد نبوده و فقط مي‌توانند در طيف خود فعاليت كنند. اين گروه توان كسب راي از نيروهاي مياني جامعه را ندارند و دست به اقدامات تخريبي مي‌زنند و صحنه سياسي كشور را تبديل به صحنه حق و باطل مي‌كنند. خود را مظهر ارزش‌ها و نظام مي‌دانند اما اصلاح‌طلبان را ضد ارزش و ضد نظام تلقي مي‌كنند. از همه ابزارهايي كه در اختيار دارند در جهت محدود كردن اصلاح‌طلبان استفاده مي‌كنند و...

كدام يك از اين دو طيف رقيب جدي‌تري است؟

من هيچ كدام از اينها را رقيبي كه بتواند اصلاح‌طلبان را به حاشيه براند، نمي‌دانم. من رقيب اصلي اصلاح‌طلبان را درون اين جريان و نيروهاي ميانه جامعه كه امروز متحد اصلاح‌طلبان هستند، مي‌دانم. رقيب اصلي ما آفت‌هاي از جمله سستي، تساهل، كم‌كاري و تنبلي، ميل به دنيا در بخشي از نيروهاي خود يا متحدان‌مان است. اينها آفت‌هاي خطرناكي هستند و ما را از بدنه مردم دور مي‌كنند. اين درحالي است كه ما اساسا در صحنه هستيم تا بتوانيم كاري براي مردم و مملكت انجام دهيم. اين سستي‌ها، دنيا طلبي‌ها، زياده خواهي‌ها و... رقيب خطرناكي است و مي‌تواند ما را به حاشيه ببرد.

به جذب بدنه جامعه اشاره كرديد. ابتداي صحبت نيز گفتيد كه سياست‌هاي روشن و خوب اصلاح‌طلبان باعث حفظ بدنه جامعه و به تبع آن تقويت نظام مي‌شود. با توجه به اينكه جريان اصلاح‌طلب در عملياتي كردن شعارها و سياست‌هاي خود كاملا موفق نبوده است، وضعيت اين جريان و نسبت آن را با جامعه چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

سياست‌هاي اصلاح‌طلبان ريشه هر نوع واگرايي، ‌سستي و خستگي را خشك مي‌كند اما بعضا عملياتي نشده است. فضاي موجود در جامعه نيز ناشي از يأس حاصل از اين ناموفقي، كاركرد ضعيف نهادهاي منتخب ما، اشتباهات اصولگرايان تندرو كه سرشاخه نشسته و بن مي‌بردند و... است.

اين وضعيت به نفع همان طيف برانداز تمام خواهد شد؟

به نفع آنها نيست. اساسا نارضايتي موجود يك نارضايتي درون خانوادگي است. اين نارضايتي به دنبال اين نمي‌رود كه وضع كشور را بدتر كند. مردم اگر انتقادي داشته باشند كه دارند و بسيار هم زياد است، به معناي آن نيست كه خود با دست خود ريشه خود را بزنند. مردم مي‌خواهند كشور اصلاح شود. ممكن است از آقاي روحاني يا كاركرد برخي نهادها و وزرا عصباني شوند اما اينها را امر درون خانوادگي مي‌دانند. رضاپهلوي، منافقان، نتانياهو، بن سلمان يا ترامپ كه نمي‌توانند از اين نارضايتي به نفع خود استفاده كنند. مردم كه هيچ‌وقت با آل سعود كه مي‌خواهد جاي ايران را بازار نفت بگيرد، راه نخواهند آمد.

پس پيامد اين نارضايتي غير قابل انكار و به قول شما درون خانواده‌اي براي جريان‌هاي سياسي موجود، چيست؟

نارضايتي موجود مي‌تواند در اعتماد مردم به روند اصلاحات كه از طريق صندوق‌هاي راي انجام مي‌شود، اخلال ايجاد كند. پيامد خارجي اين نارضايتي اين است كه مردم را دلسرد كند و اين دلسردي موجب ضعيف شدن كشور مي‌شود. كشور كه ضعيف شود بايد به قدرت‌هاي خارجي امتياز بيشتري بدهيم و در واقع هزينه‌هاي ملي ما را افزايش مي‌دهد. پيامد داخلي نارضايتي مردم نيز اين است كه شانس جريان‌هاي تندرو در انتخابات‌ها بيشتر مي‌شود.

اصلاح طلبان راهكاري براي كاهش آثار منفي اين وضعيت دارند؟

بايد به قدري به مردم حق بدهيم. آنچه گفتيم و شعارهاي انتخاباتي آقاي روحاني عملي نشد. يا نبايد مي‌گفتيم يا بايد پاي عمل آن مي‌ايستاديم. يك مثال ورزشي بزنم. ديديد كه تيم ملي ايران موفقيت‌هاي بسيار خوب و ناكامي‌هايي داشت اما هيچ ايراني را نديديم كه از عملكرد آنها راضي نباشد زيرا ديدند كه با همه توان خود جنگيدند و مربي خوبي به نام كي‌روش ورزش ايران را ارتقا داد. درست است كه هنوز تا ايده‌آل فاصله وجود دارد اما مردم رشدهاي صورت گرفته را مي‌بينند. مردم در مورد سياسيون نيز همين انتظار را دارند اما چنين برآوردي ندارند. احساس نمي‌كنند كه اعضاي مجلس، اعضاي شورا، شهردار منتخب و... مثل تيم ملي مي‌جنگند. مردم حس نمي‌كنند كه يك مربي خوب بالاي سر اينها است. سوال مردم اين است كه اين همه سوءاستفاده، كاستي و... از كجا آمده است؟ رفع اين وضعيت نياز به آدم‌هاي شجاعي دارد كه در صحنه بمانند، حرف بزنند و اگر فرد فاسدي هست او را بيرون كنند. به نظر من اينها رقيب اصلاح‌طلبي است. عدم قاطعيت، شفافيت، صداقت و... رقيبي است كه مي‌تواند اصلاح‌طلبان را به حاشيه ببرد.

از پس اينها چطور مي‌توان برآمد؟ 

به نظر من بايد بيش از آنكه بر سر خارج و داخل حتي رقيب بد خود يعني دوستان جبهه پايداري داد بزنيم، بايد بر سر خودمان فرياد بكشيم و از خود انتقاد كنيم. بايد از مسوولان بخواهيم كه محكم و جدي باشند و با مردم همراهي كنند.

از رقيب دروني اصلاحات صحبت مي‌كنيد، آن اصلاح اصلاحات كه آقاي خاتمي به آن اشاره كردند مي‌تواند راهكار رفع آفت‌هايي باشد كه مي‌گوييد؟

حتما مي‌تواند. البته اكنون اصلاحات در كشور حاكم نيست و هم پيمانان اصلاح‌طلبان قدرت را در دست دارند. اصلاح‌طلبان اگر بخواهند كاري كنند بايد سازمان سياسي خود را مدرن و شفاف‌تر كنند. بايد يك سازمان دموكراتيك‌تر داشته باشند تا گروه‌ها و احزاب تعامل بهتري داشته باشند و سازوكارهاي دروني تصميم‌سازي و تصميم‌گيري اصلاحات بايد در جهت فراگيرتر شدن حركت كند. بايد به نيروهاي جوان فرصت بيشتري داده شود.

فكر مي‌كنيد اصلاح‌طلبان با تغيير ساختار و مثلا ورود به انتخابات‌ها با سازوكاري غير از شوراي عالي به نتيجه بهتري خواهند رسيد؟

خود شوراي عالي نهاد خوبي است و مي‌تواند تقويت و اصلاح شود.

اينكه گفتيد ساختار دموكراتيك‌تر شود به چه معنا بود؟

يكي از اشكالات درون ساختار اصلاح‌طلبي اين است كه احزاب سطح‌بندي ندارند. احزاب با جمعيت كوچك همان قدر در نظام تصميم‌گيري اصلاح‌طلبان سهم دارند كه احزاب فراگيرتر سهم دارند. اين‌ يكي از موضوعاتي است كه در راستاي دموكراتيك‌تر شدن بايد تغيير كند. لازم است كه يك هيات ارزيابي، وضعيت احزاب را بررسي كند و متناسب با وزن آنها به آنها نقش دهد. مصاديق ديگري نيز وجود دارد.

به فرض كه در ساختار نيز تغييرات لازم را انجام دهيد، براي جذب بدنه اجتماعي كه اكنون به خطر افتاده است، چه كار جدي مي‌توان انجام داد؟

نكته اصلي اين است كه به سياست ابتدايي خود برگشته و بدانيم كه اصل مردم هستند نه منتخبان ما در شوراي شهر، دولت و مجلس. اگر به اين سياست برگرديم مهم‌ترين اصلاح ممكن را انجام داده‌ايم. بايد همه جا از حقوق مردم دفاع كنيم. وقتي كه مردم احساس مي‌كنند ما در پيگيري مطالبات آنان و دفاع از حقوق‌شان جدي هستيم، جذب خواهند شد. مثلا ما راي وسيعي از اهل سنت در انتخابات گرفتيم اما دولت ما هيچ يك از خواسته‌هاي آنان را محقق نكرده است. وقتي ما اصلاح‌طلبان بايستيم و حقوق آنان را محقق كنيم موفق به جلب نظر آنها خواهيم شد. وقتي كه مشكلي براي مردم در خرمشهر و آبادان پيش مي‌آيد ما اصلاح‌طلبان بايد با مردم همراه شويم. احقاق حقوق مردم در مقام انشا نيست. بالاخره دولت در اختيار دوستان ما است. براي رفع هر مشكلي بايد وارد عمل شده و به وزرا كمك كنيم. بايد به موازات دولت يك دولت در سايه درست كنيم نه براي رقابت با دولت بلكه براي كمك به دولت.

اگر مردم و خدمت به آنها را اصل قرار داده و مسائل آنان را مسائل خود بدانيم و با فساد و تباهي مبارزه كنيم، پيام‌هاي روشني به آنان خواهيم رساند و اين باعث دلگرمي آنها مي‌شود.

اصلاح‌طلبان در موارد كوتاهي دولت چه رويكردي بايد داشته باشند؟ در دوراهي مردم و دولت كدام را انتخاب مي‌كنند؟

مردم را انتخاب مي‌كنند. ما بايد هر جا كه لازم است از دولت به صورت جدي انتقاد كنيم.

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد
آخرین اخبار مربوط به بیمه دات کام