hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > اجتماعی > يادگاري از كارون

يادگاري از كارون

فقط طمع «آب» نيست كه بهانه بي‌جاني «كارون» شده باشد. بي‌جاني آن روايت‌هاي بسياري از غفلت است؛ «گوارايي» را به قيمت ازدست دادن «شيريني»، باختن. «كارون» در همه اين سال‌ها فقط تشنگي رفع نمي‌كرده‌، كه همه رودخانه‌هاي ايران چنين مي‌كرده و مي‌كنند. «كارون» فقط مسيري ۹۵۰ كيلومتري از آب شرب نيست كه به «خليج‌فارس» بريزد و توسعه يك‌سويه نگر با ۱۱ سازه بتني و خاكي به جانش بيفتد تا مهارش كند مبادا آن آب شرب به درياي شور بريزد و از دست برود.

فقط بتن‌ريزي در ميان كوه‌ها نيست كه نفس «كارون» را گرفته است. طمع ساخت و ساز، شهرهايي كه «كارون» از دل آنها مي‌گذرد را فراگرفته و هرآنچه از آميزش اين رودخانه متولد شده است را بيرون رانده است. اما، «كارون» فقط براي «منداييان» كه پيوند عروسي‌شان را در آب آن مي‌خوانند رودخانه نيست، «كارون» فقط براي آنها كه به ساحلش مي‌آمدند تا خروش بي‌سر و صدايش را نظاره كنند رودخانه نيست، «كارون» بدون آب‌تني «گاوميش‌»ها كارون نيست. «كارون» بدون اين منظره‌هايش قاب‌عكسي است بدون تصوير كه در دل آن نوشته‌اند «آب شرب».

 

قاب عكس ظهرگاهي

ظهر تابستان است... سايه‌ها مي‌دانند كه چه تابستاني است... سايه‌هاي بيد و نخل‌هاي «آخرآسفالت». زماني اينجا را به اين نام در اهواز مي‌خواندند. نه خبري از جاده ساحلي بود نه از وسعت شهر. آن زمان كه اينجا «آخر آسفالت» بود هنوز تا «كوت‌عبدالله» و «گاوميش‌آباد» فاصله بسيار داشت. جنگ تمام شد، شهرداران يكي بعد از ديگري آمدند، استانداران يكي بعد از ديگري. برنامه توسعه اهواز بي‌آنكه كسي بفهمد مثل تهران پر شد از بلندمرتبه‌سازي با چاشني ساحل‌سازي در كنار «كارون». قرار شد مثل «پاريس» و «لندن» كنار «كارون» معبر ساحلي بسازند البته براي خودروها نه براي پياده‌ها. همه توسعه اهواز خلاصه شد در جاده ساحلي و آپارتمان‌سازي. خانه‌هايي چون «ماهپار» يا آنچه در «امانيه» بود جاي‌شان را به آپارتمان‌ها دادند. شهر به تسخير آنها درآمد و خودروها.

براي همين وقتي از پل پنجم در ساحل شرقي به سمت پل ششم يا فولاد مي‌راني جايي روبه‌روي محله «گلستان» در ساحل غربي كارون، مقابل مغازه‌هاي صافكاري و نقاشي در محله «مشعلي» بايد مراقب سرعت خودرويت باشي چون معمولا يك گله «گاوميش» در حال عبور از جاده ساحلي شرقي است.

همان‌جا، كنار مغازه‌هاي صافكاري و نقاشي اگر جايي براي پارك خودرو باشد كه مي‌توان توقف كرد وگرنه همجوار با «كارون» پر است از نخاله‌هاي ساختماني پياده كه شدي بايد مراقب باشي مبادا ميلگردي از دل آنها قصد پايت كند؛ بيچاره گاوميش‌ها. آنها اما نمي‌دانند كه ميلگرد چيست.

تلي از نخاله‌ها را كه پشت سر بگذاري رمل نرم يا همان ماسه‌بادي، نزديك شدن به «كارون» را نويدت مي‌دهد. همين‌طور كه نزديك مي‌شوي مي‌تواني سياهي‌هاي آرام‌گرفته در خنكاي آب را ببيني. هرچه نزديك‌تر شوي بيشتر مي‌تواني جثه تنومند و قرص آنها را درك كني. ظهر تابستان است و چنان آفتاب مي‌ريزد بر سر و رويت كه حتي فرصت گرفتن يك «استوري» براي اينستاگرام را هم با موبايلت نمي‌يابي. آنقدر داغ است كه لحظه‌اي تابش آفتاب بر صفحه موبايل درجه حرارتش را آنقدر بالا مي‌برد كه هشدار گرما مي‌دهد و از كار مي‌افتد. واي به حال سرتان. گاو ميش‌ها حق دارند كه در چنين حرارتي به «كارون» پناه آورده‌اند.

روزي ۳ يا ۴ بار مي‌آيند. «قاسم» كه حالا مي‌خواهد ٨-٧ گاوميش را از رودخانه به خانه بازگرداند اين را مي‌گويد. سر ظهر حتما مي‌آيند چون داغ‌تر است، خنك شوند تا بعدازظهر را مي‌بتوانند تحمل كنند.

همين‌طور كه به «كارون» نزديك مي‌شوي صداي «سعيد» هم كه همپاي گاوميش‌ها تن به آب داده بلند مي‌شود. گاوميش‌ها كه در خنكاي آب آرام گرفته بودند براق شده‌اند و نيم‌خيز برداشته‌اند كه از داخل آب به خشكي ساحل حمله كنند. صداي «سعيد» واضح‌تر مي‌شود. دارد هشدار مي‌دهد كه نزديك نشويد حمله مي‌كنند. مي‌گويد: چرا قرمز پوشيدي آمدي؟

يادتان باشد به سراغ گاوميش‌ها اگر مي‌رويد حتي اگر نرم و آهسته مي‌رويد، قرمز نپوشيد.

تن سپردن گاوميش‌ها به آب بي‌آنكه نگراني از غرق شدن داشته باشند منظره‌اي از تكاپو در اوج گرماي روز است. وسوسه‌ات مي‌كند؛ كمي دورتر بروي جايي كه آنها نباشند و خودت را به تجربه‌اي مشابه بسپاري. كاري كه «سعيد» و «قاسم» هر روز وقتي گاوميش‌ها را مي‌آورند همانجا در كنار آنها مي‌كنند. گاهي هم سر به سر گاوميش‌ها مي‌گذارند و شاخ‌هاي‌شان را از پشت مي‌گيرند كول‌شان سوار مي‌شوند كه بشود سكوي‌شان براي يك شيرجه به داخل كارون. اين قاب عكس هر روز ظهر اينجاست. چه نزديك شوي و چه آن سوي رودخانه در پارك قوري در آخر گلستان به تماشا بايستي.

«سعيد» مي‌‌گويد: گاوميش‌ها نجيب و آرامند ولي تحمل‌شان هم حدي دارد. گرما زود طاقت‌شان را طاق مي‌كند. وقتي از ميزان شير دادن آنها مي‌پرسي قاسم مي‌گويد: مي‌داني گاوميش‌ها به دوشيدن يك نفر عادت مي‌كنند و دوست ندارند كس ديگري براي دوشيدن برود. اين هم يكي از ويژگي‌هاي گاوميش‌ رودخانه‌اي است كه در خوزستان و ايران زندگي مي‌كند.

 

طعم منحصر به فرد

اگر «سرشير شوشتر» را نخورده‌ايد و گذرتان به بستني‌فروشي‌هاي ملاثاني در نزديكي اهواز نيفتاده حتما پنير «موزارلا» را تجربه كرده‌ايد؟ مي‌گويند اصل نامش «موتزارلا» است كه ايتاليايي است و در اشتباه در ايران به آن مازارلا يا موزارلا مي‌گويند. مي‌گويند تركيب اين پنير با گوجه‌فرنگي، ريحان تازه و روغن زيتون از بهترين خوراكي‌هاي روزهاي گرم است.

اما اينجا در اهواز در كنار گاوميش‌ها كمتر كسي به اين پنير فكر مي‌كند. اگر غر نزنند كه در ترافيك حاصل از بسته شدن جاده ساحلي مانده‌اند يا معبرشان به دليل عبور گاوميش‌ها كثيف شده است.

شايد هم يادشان مي‌رود وقتي به «بستني حميد» و «بستني آفريقا» مي‌روند طعم متفاوت بستني حاصل از كيفيت متفاوت شير همين گاوميش‌هاست.

اگر مسافر «مسجدسليمان» و «شوشتر» باشيد از مبدأ اهواز، حدود ٣٥-٣٠ كيلومتر كه از شهر خارج شويد در ملاثاني كه چند دهه است دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي مستقر شده ناگزيريد توقف كنيد يا بستني قيفي بخوريد يا بستني ناني. به شوخي يا جدي اصطلاحي شده است؛ «بستني گاوي». براي همين طعم متفاوت شيرگاوميش يك سال قبل در ملاثاني جشنواره‌اي به نام «جشنواره بستني» برپا شد. خوزستان بيشترين تعداد گاوميش در كشور را دارد بعد از آن استان‌هاي واقع در سرگوبه و بعد گيلان.

 

آنها كه حسي به كارون ندارند

تصميم‌ها را آنها مي‌گيرند كه نه «بستني گاوي» خورده‌اند و نه «سرشيرشوشتر». حتي وقتي پنير «موزارلا» مي‌خورند فكر مي‌كنند اين يك محصول ايتاليايي‌ است! وقتي شهردار مي‌شوند «گاوميش‌» را مظهر آلودگي و ناپاكيزگي شهر توصيف مي‌كنند و از منظره كارون با آب‌تني آنها غافل‌اند. تصميم‌ها را آنها مي‌گيرند كه گاوميش‌ها را هم ناقض حريم رودخانه مي‌دانند.

براي همين است كه شهرداري اهواز نخاله‌هاي ساختماني را روانه ساحل شرقي كارون در محله آخرآسفالت و مشعلي كرده است. براي آنكه مي‌خواهد گاوميش داران كه زماني در حاشيه شهر زندگي مي‌كرده‌اند و حال در دل شهر مجبور شوند شهر را ترك كنند و آنها بتوانند مجوزهاي بيشتري به بتن‌ريزان بدهند. براي همين است كه «پرويز سامري» رييس شوراي شهر كارون مي‌گويد: مي‌خواهند گاوميش داران مجبور بشوند بروند جاي ديگري. مي‌گويند از نظر بهداشتي مشكل شهر شده‌اند.

براي همين است كه «حميدناصر» مدير اداره كل ميراث‌فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري شهرستان كارون مي‌گويد: يك چيزي مي‌گويم يك چيزي مي‌شنويد؛ مي‌گويند دلت خوش است، اينها معضلند. نخستين‌بار در شوراي اداري شهرستان موضوع تورگاوميش‌ها به عنوان روزنه‌اي براي توسعه شهرستان كارون را مطرح كردم و همه خنديدند.

«حميدناصر» پيشنهادهايي براي ساماندهي گاوميش‌ها در فاصله پل پنجم و ششم اهواز و پس از آن در حاشيه رودخانه در شهرستان كارون در محله گاوميش‌آباد دارد و مي‌گويد: پيشنهاد كردم روگذر براي گاوميش‌ها ايجاد شود زيرا مديران شهري معتقدند عبور گاوميش‌ها موجب ترافيك و تصادفات مي‌شود. ما گفتيم گاوميش‌ها از روگذر عبور كنند و به ساحل بروند تا همچنان به عنوان منظر و جاذبه شهري ديده شوند.

ماندن گاوميش‌ها در ساحل كاروني كه حالا «گاوميش‌آباد» شده يكي از محله‌هاي شهري براي آن تصميم‌گيراني كه گفتيم قابل هضم نيست چه با روگذر چه با زيرگذر. «پرويز سامري» رييس شوراي شهر كارون نيز مي‌گويد: جابه‌جايي ۸ هزار راس گاوميشي كه در شهرستان كارون نگهداري مي‌شود كار سختي است. قبل‌تر جايي را معرفي كردند كه گاوميش‌داران به آنجا نقل مكان كنند اما اين كار نشد زيرا گاوميش‌ها از آب دور مي‌شدند و براي مالكان اصلا جذاب نبود. براي همين ما هم معتقديم با ايجاد زيرگذر مي‌توان عبور و مرور را سامان داد.

 

فقر در عين ثروت

هر گاوميش بين ۱۵ تا ۲۰ ميليون تومان قيمت دارد. «حميد ناصر» مي‌گويد: غريب است وقتي ببينيد كسي كه ۱۰ تا ۲۰ گاوميش دارد كنار خيابان نشسته و يك ويترين كوچك جلويش گذاشته و سيگار مي‌فروشد. مي‌دانيد چرا؟ چون همه‌اش شده خام‌فروشي شير. اين گونه گاوميش‌داران حتي هزينه‌هاي نگهداري از سرمايه گرانبهاي خود را هم نمي‌توانند تامين كنند.

هر گاوميش در روز ۳ يا ۴ بار شير مي‌دهد. از ٢ تا ۶ كيلو در هر بار. اين را «قاسم» كه گاوميش‌هاي‌شان را آوره بود لب كارون مي‌گويد.

اگر قرار باشد همين را هم به قيمت مفت به دلال‌ها بفروشند كه واقعا هيچ چيزي نمي‌ماند.

مدير اداره كل ميراث‌فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري شهرستان كارون مي‌گويد: بعد از جشنواره انگور كه نيمه تير در شهرستان كارون برگزار و موجب شد نگاه مردم اهواز به كشت انگور عوض شود حالا نگاه به گاوميش‌ها هم دارد عوض مي‌شود. حالا حجت‌الاسلام خضيراوي، امام جمعه شهرستان كارون هم از ايده ما در حفاظت و ساماندهي گاوميش‌ها به عنوان روزنه توسعه‌اي شهرستان حمايت كرده است. قرار است جشنواره لبنيات راه‌اندازي كنيم. اين گونه مردم مستقيم و بي‌واسطه مي‌توانند بيايند شير و سرشير و بستني يا روغن از گاوميش‌داران بخرند. هم مردم ارزش سرمايه خود را مي‌فهمند و با ساماندهي همراهي مي‌كنند و هم مردم مي‌فهمند كه گاوميش‌ها فقط ترافيك درست نمي‌كنند.

تجربه «لشگرآباد» در اهواز مثالي براي ساماندهي «گاوميش‌آباد» شده است. در لشگرآباد پاتوقي براي صرف غذاهاي سنتي- بومي از سمبوسه و فلافل گرفته تا بادمجان سرخ‌كرده و انواع ترشي‌هاي خوزستاني. وضع زندگي مردم لشگرآباد هم عوض شد و حتي نگاه شهر به اين محله.

حالا حميدناصر مي‌گويد: فكر كنيد اگر ما مثل جشنواره انگور بتوانيم با همراهي سازمان‌هايي مثل فولاد خوزستان كه كمك كرد براي اين جشنواره ساحل را پاكسازي و نظافت كنيم جشنواره لبنيات را در محدوده پل پنجم تا پل فولاد راه ‌بيندازيم و ميراث خود مردم را سر سفره‌شان بياوريم چه اتفاقي مي‌افتد. اين يك بمب اشتغال است. مي‌توانند ظرفيت‌هاي گاوميش داري را براي خودشان و شهر و مردم‌شان بيشتر لمس كنند.

 

حال گاوميش‌ها خوب نيست

سايه‌ها مي‌دانند كه چه تابستاني است... اهواز پي در پي گرم‌ترين شهر جهان ثبت مي‌شود. كارون ديگر مثل تابستان‌هاي قبل نيست. نفسش گرفته است. قبلا مي‌توانست علاوه بر همه بيابان‌هاي اطراف اهواز، دم به دم تالاب شادگان هم بدهد. كرخه هم ديگر نمي‌تواند هورالعظيم را دريابد. همه اينها دست به دست هم داده تا گاوميش‌هايي كه در جوار كارون، دز يا كرخه فرصت‌هاي زندگي و معيشت براي مردم رقم مي‌زدند نفس‌شان به شماره بيفتد. بيراه نيست كه دكتر مرتضي ممويي، مدير امور دانش‌آموختگان سازمان امور دانشجويان وزارت علوم، تحقيقات و فناوري در سومين همايش ملي گاوميش ايران در دانشگاه علوم كشاورزي و منابع طبيعي رامين ملاثاني خوزستان زمستان ١٣٩٥ گفته بود «در چند سال اخير تعداد گاوميش‌هاي خوزستان كاهش قابل توجهي داشته به صورتي كه از ١٣٨ هزار راس به ٨٠ هزار رسيده است.»

شايد بتوان سد زد و آب شرب را با لوله منتقل كرد اما كارون فقط آب شرب نيست. كارون منظره‌هاي مختلفي از يك زندگي در قاب خوزستان است. جوششي است كه از دل آن «احمدمحمود»ها و «قيصر امين‌پور»ها متولد شده‌اند. نوايي است كه از آن «لب كارون چه گل‌بارون» به گوش رسيده است. مگر مي‌شود گاوميش‌ها را نديد و «همسايه‌ها» را نوشت؟ مگر مي‌شود ماهي «صُبور» نخورد و «داستان يك شهر» را خلق كرد.

كارون فقط آب شرب نيست مجموعه‌اي است كه همه دست در دست هم، تمدن و فرهنگي ديرينه را رقم زده‌اند.

 

تلي از نخاله‌ها را كه پشت سر بگذاري رمل نرم يا همان ماسه‌بادي، نزديك شدن به «كارون» را نويدت مي‌دهد. همين‌طور كه نزديك مي‌شوي مي‌تواني سياهي‌هاي آرام‌گرفته در خنكاي آب را ببيني. هرچه نزديك‌تر شوي بيشتر مي‌تواني جثه تنومند و قرص آنها را درك كني.

       
امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد
آخرین اخبار مربوط به بیمه دات کام
قانون جدید افت قیمت خودرو