به دنبال شادی در سینماها
شادی کلمهای چهارحرفی اما حاوی بار معنایی عمیقی است که جوامع سلامت آن را بهتر درک میکنند. جوامعی که رفاه، آرامش و آسایش دارند مردمانی شاد داشته و شادیبخش پررنگی از سبک زندگی آنهاست. جامعه ایرانی جامعه شادی نیست این را جامعهشناسان میگویند و آمارها نیز میگوید ایران در میان 149 کشور جهان 118 امین کشور شاد جهان است این یعنی ایرانیها را میتوان از جمله غمگینترین مردمان جهان نامید. شادی در جامعه ایرانی چندین سال است به واسطه اتفاقات اجتماعی و اقتصادی گم شده است و دولتها نیز هیچ برنامه ای برای تزریق شادی به جامعه ندارند و خودشان عامل غم و ایجاد فضای ماتم زده در میان مردم هستند.
برای کشوری که وضعیت اقتصادی و اجتماعی اش مطلوب نیست داشتن برنامه ریزی و مناسبتهای شادی آفرین اهمیت بسیاری دارد و نبود فضاها و مناسبتهایی برای سرگرمی و شادی جمعی و فردی سبب شده تا جامعه هر روز بیشتر به سمت افسردگی برود.
سینما این روزها تنها ابزاری است که مردم برای شادی به آن پناه میبرند. فروش بالای فیلمهای کمدی و بیتوجهی به سایر ژانرها نشان میدهد که مردم برای اینکه لحظهای از فضای زندگی و مشکلاتشان دور شوند و اندازه اندکی لبخند به لبشان بیاید به سینماها میروند. هیچکس به دنبال تماشای مشکلات و بدبختیهای جامعه در پرده سینماها نیست و فروش فیلمهای اجتماعی که زمانی در گیشه پادشاهی میکردند به حد فاجعه رسیده است. مردم برای شادی و خوشحالی به کمدیهای روی پرده سینماها پناه آوردهاند و روند فروش فیلمهای کمدی از فسیل گرفته تا هتل همگی خوب پیش میرود.
گرچه سینما یکی از ابزارهای سرگرمی است اما در کنار سرگرمی سینما وظایف مهمتری را نیز برعهده دارد فرهنگسازی، آموزش و آگاهی مهمترین وظایف هنر هفتم است که فیلمها در ژانرهای مختلف آن را برآورده میکنند. در حال حاضر که تاج سینما روی سر کمدیهاست و مردم شادیشان را در فیلمهای کمدی پیدا کردهاند شاید اگر جامعه وضعیت مناسبتر و شرایط بهتری پیدا کند، سینما دیگر تنها ابزاری برای شادی و خنده نباشد و غم و شادی و آگاهی و آموزش همگی توأمان در پرده نقرهای به مخاطبان عرضه شود.
