hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

گفتگو با مقبوله موسوی، شاعر و معلم

بهار قلب

مقبوله موسوی، شاعر و دکلماتور، متولد 1364 و اهل کابل، معلم مدارس خودگردان برای کودکان و دانش آموزان جامانده از تحصیل و زنان افغانستانی است.

مقبوله موسوی هستم متولد 1364، دانش آموخته کاردانی تربیت معلم و شاعر. این را به عنوان معرفی خودش می گوید و بعد اضافه می کند:« یک نکته که به نظرم ضروری است به شما بگویم: من جز اتباع هستم» و در ادامه می گوید:«من معلم مدارس خودگردان برای کودکان و دانش آموزان جامانده از تحصیل هستم و بیشتر فعالیت آموزشی ام در فضای مجازی می باشد و آن همکاری با مدرسه خودگردان پروان به عنوان معلم و مسئول تعیین سطح دانش آموزان است». او دو بار در بخش مسابقات بین المللی برای شاعران افغانستان مقام آورده، مقام اول در همایش بین المللی غدیر و مقام دوم در همایش بین المللی انتظار. دو کتاب از او در آستانه چاپ و نشر قرار گرفته است: «شبنم خیال» و «بربال خیال». با هم پاسخ های موسوی از اهالی کابل را می خوانیم:

 

مقبوله موسوی، شاعر و دکلماتور
مقبوله موسوی، شاعر و دکلماتور


*مقبوله موسوی را چقدر می شناسید؟

مقبوله فردی با اعتماد به نفس و مهربان است که احساس در وجودش بیشتراز هرچیز دیگر جریان دارد. اکثریت تصمیم گیری هایش نیز بامنطق دلش است.«دختری هستم/ از اهالی احساس/ از دیار غربت/ کوچه ام هم نام باران / همقدم، همصدای تنهایی». در دنیای کوچک خودم شاید قهرمان باشم. اما شبیه هیچ یک از قهرمانان داستان‌های معروف نیستم. همیشه انسان ها ترس دارند، آن هم ازترس خود واقعی شان اینکه شخصیت اصلی خود را پشت چهره های داستانی که می نویسند، ظاهر کنند. حتی ترس از اینکه کسی پشت سر داستانشان چیزی بگوید یا بنویسد...اولین تلنگر را به خودم خواهم زد و درمورد شخصیت خودم و قصه زندگی ام خواهم نوشت. احساساتی صادقانه با قلمی سرشار از حس رهایی که خود واقعی ام را بازگو کند تحمل رنج ها، مشکلات و فراز و نشیب هایی که هر فردی  در زندگی با ازدست دادن عزیزانش دست و پنجه نرم کرده و یا حتی رویاها...هرکدام بخشی از زندگی افراد است که قطعا من هم از این عزیزان، مجزا نیستم و البته ناگفته نماند در نوشته هایم سعی می کنم رگه هایی از واقعیت های زندگی شخصی ام را بنویسم. هرنویسنده ای مثل من،  تجارب خود را در موقعیت های مختلف زندگی داشته و نتیجه ای که از این چالش، تجربه کرده است را بیان می کند.

 

*شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟

برای مطالعه  برنامه خاصی  ندارم.  هر اوقات فراغتی را برای خواندن شعر و داستان  غنیمت می شمرم یا دکلمه اجرا می کنم. هیچ چیزی برای من شیرین تر از دنیای مطالعه، خواندن شعر، نوشتن، شنیدن موسیقی و دکلمه  نیست. الگوی خاصی ندارم. هرچیزی که به چشمم، خوشایند باشد دکلمه می کنم. و هر نوشته خوبی را خوب و با دقت و لذت می خوانم.

 

*دوره کودکی و نوجوانی شما چقدر با کتاب و بازی همراه بود؟

دوران کودکی و نوجوانی ام همیشه عضوکتابخانه بودم. و اگر پول تو جیبی هایم اضافه می آمد سهمی برای خریدن کتاب های قصه می کردم. کتاب‌های شعر را همیشه بیشتر دوست داشتم. سهراب سپهری و دیوان حافظ را بیشتر از همه می‌خواندم و دوست داشتم. گاهی زمانی را هم برای حفظ کردنشان کنار می گذاشتم. بازی های من بیشتر با خواهران کوچکترم بود که تفاوت سنی مان هم کم بود. معلم بازی یکی از علایقم بود. یا سخنران یا دکلمه خوان می شدم و پشت میز می ایستادم. و دو صندلی برای تماشاچیان که خواهرانم بودم می چیدم.  یا مجری می شدم و برنامه اجرا می کردم یا دکلمه می کردم و خواهرانم برایم دست می زدند. گاهی متن‌های کوتاهی می نوشتیم و همه باهم اجرا می کردیم.

 

* اقلیم، جغرافیا، موقعیت و زادبوم شما چه تاثیری در کارهای شما داشته است؟

شایدکارهایم اصلا ربطی به شرایط جغرافیایی و موقعیت و زادبومم نداشته. اما می دانم که مادرم زن هنرمند باسلیقه ای بود. وقتی کنار دار قالی می نشست. من آوازها. ترانه ها، شعرهایی را که می خواند گوش می کردم. صدایش و شعرهایش را دوست داشتم. گاهی از مادرم می خواستم شعرهایی را که می خواند یا زمزمه می کند برایم آرام آرام بگوید تامن در دفترچه یادداشتم، بنویسم. احساس خوبی با نوشتن شعرهایش داشتم. اولین جرقه ها از همان سن نوجوانی ام بود که با ذوق و شوق به آوازهاومتن شعرهای مادرم گوش می کردم.

 

 

مقبوله موسوی، شاعر و دکلماتور
مقبوله موسوی، شاعر و دکلماتور


*رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟

الان ارتباطم با فضای مجازی در نوشتن، و خواندن بیشتر است. در کانالهای شعری و گروه های ادبی که عضو بودم. شعرهای متفاوتی رامی خواندم. می سرودم.  نقد می شدم و از نو می نوشتم. از نقد نمی ترسیدم. پله ای برای پیشرفت می دانستم. در شعر ونقد شعر استادان خوبی داشتم. استاد محمد جعفر نجدی و استاد موسوی و در دکلمه هم استاد ناصر موحد که همیشه مشوقان عالی برای من بودند.

 

*چه شد که به فکر آموزش در فضای مجازی افتادید؟ داستان این آموزش را توضیح می دهید؟ چه کسانی آموزش می دیدند و چه کسانی، چه آموزش هایی می دادند؟

سالها پیش در مدارس خودگردان مهاجرین افغانستان به عنوان معلم و معاونت آموزشی  در خدمت دانش آموزان بودم. چندسال پیش وقتی صفحه فیسبوکم را باز کردم. فراخوانی را دیدم که شامل آموزش برای دانش آموزان جامانده از تحصیل  می‌شد، شماره تماسی بود. از طریق شماره تماس به آنها پیام دادم و اعلام همکاری کردم. مسئولیت این کار بزرگ با خانم خواجه پور و آقای بوالی بود. همکاری من هم از همان موقع با این عزیزان شروع شد. سال گذشته هم برای بانوان ساکن افغانستان که منع تحصیلی داشتند با پیشنهاد خانم ساحل رضایی، طرحی و فراخوانی را نوشتیم و در صفحات مجازی مان گذاشتیم. دوستان هم همکاری های خوبی  در این دوره آموزشی مجازی و رایگان با ما در زمینه آموزش و صحبت با اساتید و ثبت نام دانش آموزان با ما داشتند جا دارد از کسانی که در راس این امر بودند تشکر کنم. خانم ها ساحل رضایی که طراح این برنامه بودند. و دوستانم خانم سمیه سادات نجفی که برای صحبت با اساتید با ما خیلی همکاری کردند. در این طرح آموزشی تا پایان خودم با مجموعه بهاره با گروه های آموزشی و برنامه های اساتید بودم. با یکی از مدارس برای گرفتن تصدیق نامه صحبت کردم و برای دانش آموزانی که دوره را بعد از آزمون مجازی با موفقیت گذرانده بودند. از سوی مجموعه بهاره و مدرسه عبدالرشید خلیلی در کابل تصدیق نامه دادیم.  اساتید خوبمان؛ آقایان: سید علی مبارز، نوراغاحبیبی، ثاقب آزاد، ابوطالب مظفری، تمیم تلاش، علی دلفاردی و خانمها: مریم گلپایگانی، لیلا حسینی، زهراجعفری، حمیده اعتمادی، زهرا درویشی، زهراحسینی، کامله منصوری، محدثه سادات سلحشور، سعادت سادات جوهری و حسنا افشار و خیلی دیگر از اساتید خوبی که الان در خاطرم نیست. رشته های آموزشی هم شامل قرآن،آموزش زبانهای پشتو، عربی، زبان انگلیسی، هنرهای دستی، بافتنی، دوخت کوسن، چهل تکه دوزی، کاربا نمد، داستان نویسی، دکلمه خوانی، فنون و ادبیات فارسی، شعر نو، شعرکودک، شعرکلاسیک، کامپیوتر، گرافیک، انیمیشن کودک و فیلم نامه نویسی بود.

 

*شما سراغ شعر رفتید یا شعر سراغ شما آمد؟

شعر سراغ من آمد. کم کم به دنیای شعر علاقه مند و دلبسته و وابسته شدم. در کنار آموزش و نقد بارها و بارها نوشتم و سرودم.

 

*رنج تا چه اندازه می تواند گوهر شعر را صیقل بدهد؟ مهم ترین رنج هایی که در شعر شما دیده می شوند، کدام رنج ها هستند؟

رنج، نوع قلم و بیان شعر را مشخص می کند. زبان شعر را در گفتن حقیقت‌های تلخ و گزنده رساتر می کند و حالت نوشتن را جسورتر و بی باکتر می کند گاهی جرات و توانایی بسیاری از ناگفته ها را نیزممکن می کند.

 

*ادبیات مهاجرت در آثار معاصر زنان  افغانستان چقدر رشد کرده است؟ 

به نظر من ادبیات مهاجرت  رشد خوب و فوق العاده ای داشته. زبان و قلم شعر دوستان مجازی ام را در گروه های آموزشی بانوان شاعر افغانستان می دیدم. جایی برای آموزش نداشتند اما همه تلاش خود را می کردند که از کمترین امکانات، بهترین بهره ها را ببرند. فرصت ها را غنیمت می شمردند برای آموختن وقت می گذاشتند. اما خب شرایط آموزش و بهره بردن از جلسات حضوری در شرایط مهاجرت بهترین فرصت ها را برای بانوان مهاجر ایجاد کرده است.

 

مقبوله موسوی، شاعر و دکلماتور
مقبوله موسوی، شاعر و دکلماتور در خانه عقیق


*وضعیت کتاب و ادبیات بین مهاجران افغانستانی در ایران چه‌طور است؟

شرایط افغانستان قابل توجیه نیست. چون جامعه و هم چنین خانواده ها در شرایط خاصی از هر لحاظ هستند که مسیر فعالیت‌های اقتصادی و فرهنگی و.. را نیز تحت الشعاع قرارداده و نمی توان فعلا نظر مساعدی در این مقوله داد. اما همان تعدادی که اهل قلمند. واقعا فوق العاده اند و قابل تحسین و ستایش. دانش آموزانی از شهرهای مختلف افغانستان در گروه آموزش مجازی شعر های نو داشتم که فوق العاده زیبا می نوشتند. اما جایی برای نقد و آموزش نداشتند. اما تلاششان برای نوشتن و قلمشان برای سرودن عالی بود.

 

 

*ادبیات عاشقانه در کارهای شما چه جایگاهی دارد؟

قلمم کلا عاشقانه است. هرچه تلاش می کنم که گاهی موضوعی کار کنم. دست خودم نیست و قلمم به عاشقانه نوشتن پیش می رود. دوستانم هم می گویند جنس قلمت لطیف و عاشقانه است. حتی اگر من بخواهم تلخترین وقایع را بنویسم. قلمم  به سمت و سوی عاشقانه حرکت می کند.

 

*از کی سراغ دکلمه رفتید؟ چه دکلمه هایی از شما و در چه رسانه هایی منتشر شده است؟

سال 1400 بطور جدی به دکلماتوری پرداختم. شعرهای زیادی از شاعران خوب را به انتخاب خودم و درخواست و انتخاب شاعران دکلمه کردم. مجموعه شعرهای خانم سیده کبری حسینی بلخی را  در کتاب نوحه مرغابیان با گروه  بانوان دکلماتور ساکن افغانستان دکلمه کردم. در حال حاضر هم  مشغول دکلمه شعرهای خودم هستم که تصمیم دارم به صورت آلبومی تهیه کنم. اجرایی به مناسبت روز قدس در رادیو کرمان داشتم و هم چنین اجرای دکلمه هایی در همایش‌هایی که عزیزانی دعوتم می کردند.

 

*برای شما از بین آفرینش اثر ادبی و معلمی و کار برای کودکان نیازمند کدامیک اولویت بیشتری داشته اند و بیشتر برای آن زمان گذاشته اید؟

معلمی و کار با دانش آموزان مهاجر همیشه برایم اولویت داشته و دارد. دنیای صمیمی و دوست داشتنی بچه ها همیشه برایم دوست داشتنی بوده.

 

*مخاطبان آثار شما چه کسانی هستند؟

من برای کودکان هم به اقتضای معلم بودنم نوشته ام. شعر و داستان کودک. احساس می کنم با کودکان ارتباط بهتری دارم. داستان بزرگسال هم نوشته ام. اما نوشتن برای کودکان را بیشتر دوست دارم.

 

*برای برقراری ارتباط های بیشتر فرهنگی در حوزه ادبیات فارسی چه پیشنهادهایی دارید؟

خدا را شکر در قم در حوزه ادبیات فارسی  این ارتباط‌ها در همایش‌ها و فراخوانهای شعری بین فارسی زبانان وجود دارد. گاهی جلساتی می روم و شاهد اجرای شاعران فارسی زبان از کشورهای مختلف هستم. حتی کسانی که فارسی رابه تازگی یادگرفته اند و شعر می سرایند و در همایش‌ها و برنامه ها اجراهای خوبشان را می بینم.

 

* «شبنم خیال» کی شکل گرفت؟ درباره این اثر توضیح می دهید؟

در کنار تدریس، از اواخر سال 99 شروع به نوشتن غزلیاتم کردم. از همان ابتدا دوست داشتم نام مجموعه ام را شبنم خیال بگذارم.  هر گاه فرصت و احوالی برای سرودن برایم پیش می آمد. می نوشتم. اولین غزلم با این بیت شروع شد: «نسیم مهر تو گشته بهار قلب زلالم/ و مثل باد گذشتی ز کوچه های خیالم». سروده های زیادی داشتم که شاید شامل دو کتاب می شد. متاسفانه در سال 1401گوشی ام به سرقت رفت. و خیلی از اشعارم از دسترسم خارج شد. وقتی این اتفاق افتاد سه روز گریه کردم و هنگ کرده بودم. چون شعرهایم را خیلی دوست داشتم. بعد از سه روز که دیگر گوشی نداشتم. دفتر و خودکاری تهیه کردم و باخود گفتم ذوق و استعدادم را که ندزدیده اند از اول شروع می کنم و اولین غزلم را در آن دفتر بانام امام زمان عج شروع کردم!

 

*چه موضوعات و چه آدم هایی در «بر بال خیال» دیده می شوند؟

مجموعه شعر بر بال خیال هم بیشتر با مضامین عاشقانه است که در قالب  سپکو. مینیمال و سپید سروده شده.

 

*وضعیت نقد شعر را چگونه ارزیابی می کنید؟ شعرهای شما تویط چه کسانی نقد شده است؟

در فضای حقیقی نقد شعر زیاد نبوده ام. به جز چند جلسه ای در خانه عقیق. اما در فضای مجازی، در گروه های ادبی که بودم. خیلی خوب بود. نکات خوبی را در حین نقد آموزش می دادند. استاد محمدجعفر نجدی. استاد موسوی بهترین اساتید نقدمن در فضای مجازی  بودند.

 

*اگر قرار باشد تنها یک شعر از اشعار را انتخاب کنید، آن شعر کدام است و از کدام کتاب؟

«نشسته ام به خیالت، خیال می بافم/ زشوق شبنم عشقت، محال می بافم»

و «از شبنم احساس دلم صبر تراود/ هی چنگ زند بر در و دیوار قرارم»

از کتاب شبنم خیال

 

*به پرسه زدن چقدر علاقمند هستید و کجاها پرسه می زنید؟

اهل پرسه زدن نیستم. اوقات بیکاری ام را بیشتر شعر می خوانم یا دکلمه می کنم. یا داستان‌های صوتی گوش می کنم یا فیلمهای خانگی می بینم. گاهی در کنار خواهرم  که او هم شاعراست. شعر می خوانیم و با هم در مورد شعرهایمان حرف می زنیم.


نمونه آثار:

سپکو:


چکه


چکه می کند
از شاخه های نورسته
درباغ نگاهت
شبنم دلبری بر گلبرگ دلم
نوش چشمانم 
چکه های نگاهت
#مقبوله موسوی





چه التهابی دارد قلمم
در مرکب اشک می رقصد
وقصیده ی تنهایی را
به روی کاغذدل
باالتهاب می سراید


مینیمال

دلم را گره می زنم به سبزه زار نگاهت
شاید!
مرغ آمین از سقف آبی آرزوهایم بگذرد
وفرشته های عشق
قطره های آمین را به دل تقدیربرسانند. 
تاپل رنگینی شود
برای رسیدن به رویاهای دلم
و خدا باران عاشقانه ی نگاهت را
قسمت چشم های شیدایم کرد. 
دنیا آنچه دیدی؟



شعرکودک


امشب خریده مادر
کتاب قصه ای را
دارد کتاب من هم
افسانه ها ی زیبا
رسامی قشنگش
مرا به دشت گل برد
به آواز مینا یم
به شهرمن، کابل برد
در باغ باباکلان
درختهای سپیدار 
تاب روی شاخه اش
خوش تیر میشدچه بسیار
مادر جان صدایم  کرد
کجاهستی قندولم
قصه دارم برایت
بیا بنشین کنارم
#مقبوله موسوی



باران

می چکد چک چک باران
از دامن آسمان
کرده روی جهان را
شاد و  خوش و غزلخوان
پروانه و زنبورک
در هوارقص رقصان
گلهای باغ ماهم
شدند چه شادو خندان
می کنم شکر خدا
که هست خوب و مهربان


سفرنامه  مقبوله


وقتی وارد تایباد شدم. خسته و کوفته از یک سفر زمینی بودم.
با همسر و بچه هایم
سواریک ون دربستی  شدیم تا به یک مسافرخانه یاهتل در هرات برویم.
مغازه هایی با سقفهای چوبی و داربستهای کوتاه و کف کاه گلی. خیابان های خاکی. در مسیر چشمانم از پشت شیشه ی ون عبور می کردند.
همه را دوست داشتم.
پیر مردانی که هنوز در بعضی از دکانها بودند. و بعضی  تازه دم دکان را آب پاشی و جارو کرده بودند و جارو به دست داخل دکانشان می شدند.
منطقه تقریبا ساکت و بی رفت و آمدی بود.
سرم رابه شیشه چسبانده بودم.
هوا گرم بود
کمی پنجره را باز کردم.
هنوز تفت باد بود.
ولی از هوای داخل ون بهتر بود.
در مسیرم کودکانی میدیدم که پیراهن و تنبان زبیای افغانستانی به تن داشتند.
دلم با دیدن لباسهایشان ذوق کرد. لبخندی از شوق به لبم نشست ونگاهم را تا چند لحظه به سمت خود کشانید تا تصویر کودکان بالباسهای زیبایشان در چشمانم کوچک  وکوچکتر شد.
حیف که گوشی مان شارژی نداشت و خاموش شده بود. وگرنه از دیدن این تصاویر به ظاهر ساده اما زیبا عکسهایی به یادگار می گرفتم.
گاری های میوه و نان فروشی در مسیر های مختلف بودند. نان های گرد و خوشمزه که با دیدنش دلم آب شد
چقدر این نان هارا دوست داشتم. 
بعضی از نوجوانها ی دست فروش هم باهمان پوشش افغانستانی زیبا و شالی دور گردن تشت‌های یخ بزرگی در مقابلشان بود که درآن آب معدنی و نوشابه و آبمیوه و شربت انبه بود. 
پسرم گفت مادر من از آن کیک بزرگها می خوام. من گشنه هستم. 
بالبخندگفتم پسرم آن نان است. 
همسرم به راننده ون گفت. 
کاکا  جان جایی بایست تا نان و میوه برای بچه ها بگیرم تا رسیدن به هرات. 
راننده ایستاد و همسرم وراننده به سمت گاری رفتند و دوتربوز و چند نان  و شربت انبه و آب معدنی به تعدادمان خریدند. 
باخنده سمت ما آمدند. سر شیرین بودن تربوزها باهم بحث می کردند. هر کسی می گفت تربوز انتخابی من شیرینتر است. 
بالأخره راننده چاقویی آورد و تربوز هارا برش زد
به به!هردو شیرین و عالی بودند!
شیرینی اش مارابه سرفه انداخت.
نان و تربوز را خوردیم. وکمی جان و انرژی گرفتیم.
و راحت‌تر به تماشای اطراف نشستیم


دکلمه:


 


 


 


 


معرفی کتاب:


کتاب شبنم خیال
یک مجموعه ی عاشقانه است  که همه ی غزل‌هایش بر اساس احساس نوشته شده
شاید دو دنیای متضاد در نوع قلمم دیده شود
اما هر چه هست. بسته به احساس همان روزهایم بوده که قلمم به روی کاغذ رفته و سروده شده
گاهی حس خودم بوده. گاهی در قالب الهامی می شداز شنیدن داستان‌هایی که  دوستانم از زندگی شان برایم می گفتند و احساسی که در دلم از شنیدن انها به وجود می آمدو به صورت شعر  جوشش می کرد، ومن هم با قلم دلم می نوشتم

امتیاز: 5 (از 1 رأی )
نویسنده
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی، بیش از همه یک "دوست کتاب" به حساب می‌آید.
او کارشناسی ارشد هنر دارد، ۴ مجموعه شعر و ۱ مجموعه داستان و ۲ کتاب نثر ادبی منتشر کرده. ۱۲ نمایشگاه انفرادی نقاشی داشته و نوشتن را در گونه های مختلف تجربه کرده است.

نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد