آقای مهاجری در تمام طول مصاحبه بر این امر تاکید داشت که تغییرات اساسی در نظام سیاسی کشور بر ایدهی تشکیل هر شورایی مقدم است با این تمثیل که پرداختن به این ایده مانند این است که شما دکمهای داشته باشید و کتی برایش بدوزید درحالیکه دوختن آن کت یعنی همان تغییرات اساسی در نظام سیاسی کشور بر آن دکمه که همین ایدهی شما باشد مقدم است.
شرح این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
نظر شما در مورد ایدهی تشکیل شورای میانهروها و نقشآفرینی آنها در آینده سیاست ایران به خصوص در انتخابات چیست؟
اگر در راستای یک ساختارسازی سیاسی باشد و این فرصت برای آنها وجود داشته باشد به نظرم میتواند مفید باشد اما من در شرایط فعلی کشور و با ساختارهای سیاسی موجود تشکیل چنین شورایی را نه ممکن میدانم و نه در صورت تشکیل آن را موثر میدانم.
چرا اگر تشکیل شود نمیتواند موثر باشد؟
برای اینکه یک تشکیلاتی بتواند موفق باشد دو اتفاق باید بیافتد یک اینکه مجموعهی نظام سیاسی آن کشور به این موضوع روی خوش نشان دهد دوم اینکه این افراد دارای توان تشکیلاتی موثری باشند. بعضی از این افرادی که شما اسم بردید فاقد تشکیلات سیاسی تاثیرگذارند. شاید خودشان به لحاظ سیاسی دارای یک نفوذی باشند اما چون کار تشکیلاتی نکردهاند و بدنهی تشکیلاتی پشت سرشان نیست بعید میدانم اتفاقی بیافتد.
نمیخواهم اسم ببرم ولی بعضی از افرادی که شما اسم بردید واقعا توان تشکیلاتی موثر ندارند.
چطور چنین حرفی میزنید آقای مهاجری؟ به هر حال گروهی از آدمها یا یک جبههای این اشخاص را حمایت میکنند.
من در مقدمهی توضیحاتم هم گفتم اینها اول باید بتوانند در ساختار سیاسی کشور خود را اثبات کنند. من تقریبا هیچ سیگنال مثبتی در سیستم سیاسی کشور نمیبینم که به این افراد فرصت ابراز وجود و تاثیرگذاری بدهد.
در حال حاضر هیچ تغییری در آن ایدهای که در سال ۱۴۰۰ میخواستند حاکمیت یکدستی را تشکیل دهند الآن هیچ تغییری در آن ایده ایجاد نشده است و هنوز که هنوز است عدهای به دنبال ادامه پیدا کردن آن حاکمیت یکدست هستند. وقتی قرار است این حاکمیت یکدست ادامه پیدا کند امکان نقشآفرینی هیچ یک از افرادی که شما نام بردید در فضای سیاسی کشور وجود ندارد.
گفتید این افراد توان تشکیلاتی ندارند اما مثلا آقای روحانی یا آقای ناطق یا آقای لاریجانی افرادی هستند که هنوز هم فعالند و مدتهاست با افراد مرتبطشان جلسات منظمی دارند.
درست است ولی تعدادی از این افراد که شما نام بردید آدمهای عملياتی نيستند و بیشتر چهرهی سیاسیاند. بعضی از اینها البته عقبهی سیاسی دارند و توان کار اجرایی، سیاسی و حزبی دارند اما بعضی از اینها واقعا اینطور نیست.
در حال حاضر واقعا باید آن شرط اولیه محقق شود که اگر محقق شود این شرط دوم با تغییر بعضی از این افراد یا تکمیل این تیم شاید بتوان کاری کرد.
دلیل انتخاب نام «میانهرو» هم دقیقا همین شرط اولی است که شما به آن اشاره کردید. باتوجه به اینکه این افراد تا به حال چندان زاویهی تندی با این ساختار سیاسی حاکم نگرفتهاند این امکان وجود دارد که توسط این ساختار پذیرفته شوند. شما اینطور فکر نمیکنید؟
من در حال حاضر چنین وضعیت مثبتی که شما میگویید را مشاهده نمیکنم. اصلا شما از کجا میگویید این افراد زاویه ندارند؟! اتفاقا بخشهایی از حاکمیت این افراد را حتی در حد برانداز، ضدنظام یا دشمن میدانند. چطور شما میگویید این افراد زاویه ندارند؟!
ولی آقای مهاجری ما تا به حال از سمت رسانههای حکومتی یا حاکمیت واکنش منفیای نسبت به این ایده دریافت نکردهایم.
نسبت به آقای خاتمی چیزی نشنیدهاید؟
خیر چون به هر حال آقای خاتمی هم بین اصلاحطلبان مشی میانهروتری دارند. حداقل از بیانیهشان اینطور برمیآید که دستکم از جمهوری اسلامی گذر نکردهاند.
این نگاه شماست که فکر میکنید عبور نکردهاند. سیستم سیاسی حاکم مثل شما فکر نمیکند.
به نسبت عرض کردم؛ مثلا به نسبت آقای موسوی ایشان میانه محسوب میشوند. بین اصلاحطلبان آقای خاتمی میتواند میانه باشد.
در بین اصلاحطلبان بله؛ حرف شما را میپذیرم اما اینکه همین آدم مورد قبول این ساختار سیاسی حاکم باشد یا خیر؛ نظر شما در این مورد چیست؟! آیا واقعا آقای خاتمی را پذیرفتهاند؟!
البته قرار هم نیست خود آقای خاتمی کاندید ریاست جمهوری بشوند. از بین این شورا هر کس امکان شرط اول برایش محقق شود میتواند کاندید شود.
بعضی از این افرادی که شما اسم بردید شورای نگهبان آنها را رد صلاحیت کرده است. آقای لاریجانی سال ۱۴۰۰ رد صلاحیت شد.
شاید برای انتخابات آینده نظرشان تغییر کند!
شما چه سیگنال مثبتی دریافت کردهاید که آن نگاه گذشته تغییر کرده باشد؟! به نظر من تقریبا هیچ سیگنال مثبتی وجود ندارد.
ولی خود آقای لاریجانی به نظر ناامید نمیآید با توجه به اینکه شنیدهها حاکی از فعالیت انتخاباتی ایشان است.
من اطلاعاتی ندارم. شما اطلاعاتی دارید و براساس آن تحلیل میکنید.
نظر شما در مورد اینکه این شورا به نوعی نیابتی عمل کند و این افراد از کاندیدای دیگری حمایت کنند چیست؟
ببینید شما الآن یک دکمه پیدا کردید و میخواهید برای آن کت بدوزید. این غیرمنطقی است. شما اول یک کت بدوزید بعد دنبال دکمهی آن بگردید. من میگویم شما اجازه بدهید اول یک ساختار مشخص سیاسی در کشور تعریف شود و یک همدلی عمومی برای خروج کشور از بحران اقتصادی و اجتماعی ایجاد شود.
اگر اولا این اعتقاد به وجود بیاید که در کشور واقعا بحران وجود دارد و ثانیا حال که این بحران وجود دارد باید راهحل معتدل و میانهای برای حل این بحران انتخاب شود. در مرحلهی سوم میتوان به این موضوع فکر کرد که چه کسانی برای این راهحل میانه مناسبترند. وقتی به این نقطه رسیدیم میتوان به یک تشکل فکر کرد.
در فضای سیاسی فعلی کشور من فکر نمیکنم خود اصلاحطلبان هم چنین تشکلی را بپذیرند. اینها میخواهند یک تشکل کاملا خودی داشته باشند و معلوم نیست که بپذیرند در یک شورایی باشند که چند اصولگرایا اعتدالی دیگر هم در آن حضور داشته باشند. گاها تمامیتخواهی بین اصلاحطلبان کمتر از اصولگرایان نیست. به همین دلیل است که من الآن خیلی به ایدهی شما خوشبین نیستم.
شما پیشبینیای ندارید از اینکه نظر آقای لاریجانی یا روحانی در مورد این ایده چیست؟
خیر من با این افراد صحبتی نداشتهام و نقل قولی هم نشنیدهام.