hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > قهرمانان داستان‌ها از کجا می‌آیند؟

نویسندگان پاسخ می‌دهند-9

قهرمانان داستان‌ها از کجا می‌آیند؟

تا کنون با خودتان فکر کرده‌اید که نویسندگان ادبیات داستانی، قهرمانان را از کجا پیدا می‌کنند؟ و دستشان را می‌گیرند و می‌آورند در جایی درست روبروی چشم شما در داستان قرار می‌دهند! آیا همه اینها زائیده خیال آنهاست یا افراد اطراف آنها هستند که با تغییرات داستانی جایی برای خودشان پیدا می‌کنند؟

تا کنون با خودتان فکر کرده‌اید که نویسندگان ادبیات داستانی، قهرمانان را از کجا پیدا می‌کنند؟ و دستشان را می‌گیرند و می‌آورند در جایی درست روبروی چشم شما در داستان قرار می‌دهند! آیا همه اینها زائیده خیال آنهاست یا افراد اطراف آنها هستند که با تغییرات داستانی جایی برای خودشان پیدا می‌کنند؟ ما از نویسندگان پرسیدیم قهرمانان شما چقدر در اطراف شما و در شهر دیده می‌شوند؟ بی شک پاسخ به این پرسش، می‌تواند ما را به پاسخ پرسش نخست نیز، نزدیک کند. با هم پاسخ‌ها را می‌خوانیم:

پرویز حسینی:

داستان‌ها همگی در یک نکته مشترک‌اند و آن رنج‌های بشری است. پس در جستجوی آدم‌ها می‌توان به سرنوشت‌های شنیدنی و خواندنی پی برد. همین آدم‌های دوروبر. ولی آنچه که وجه تمایز داستان‌هاست علاوه بر سوژه تکنیک داستانی و شکل روایت است.

محمود حسینی:

قطعا قهرمان هر نویسنده‌ای باید در درونش ساخته‌وپرداخته شود و رشد کند. نویسنده تا زمانی که با قهرمانش هم‌ذات‌پنداری نکند نمی‌تواند او را در قالب شخصیت داستانش خلق کند. من با قهرمانان داستان‌هایم زندگی می‌کنم و گاهی وجود آنها را در جامعه و اطرافم لمس می‌کنم.

زهره پوربابکان:

همیشه سعی‌ام بر این هست که از مردم و به‌خاطر مردم بنویسم. به عادات و ویژگی‌ها و دلایل موفقیت و برجستگی اطرافیانم، دوستان، خانواده و... زیاد فکر می‌کنم و سعی می‌کنم شخصیت‌های داستانی‌ام حداقل رگه‌هایی از آن ویژگی‌ها را دارا باشند.

قدسی خان‌بابایی:

قهرمان داستان‌های من از آدم‌های اطرافم هستند. با اندکی دخل و تصرف!

اکرم بادی:

شخصیت‌های داستانم مخصوصا در  کتاب «تنهایی قدم می‌زنم» کاملا در اطراف و دوروبر ما هستند و اگر خوب نگاه کنیم، در زندگی  و اطراف همه ما وجود دارند و زندگی می‌کنند.

مریم بصیری:

هیچ نویسنده‌ای نمی‌تواند بگوید از اطرافش تأثیر نمی‌گیرد. گاه اتفاقات و نکات کوچکی که در اطرافم اتفاق می‌افتد یک چالش بزرگ در داستانم می‌شود. آدم‌های تخیلی آثارم گاه ترکیبی از ویژگی‌های مختلف چند نفر هستند که با تخیلاتم درهم‌آمیخته شده است. شخصیت‌ها دچار مشکلات بسیاری می‌شوند و مراحل مختلف دگرگونی را سپری می‌کنند تا داستان به سرانجام برسد. هر سفری که بروم، چیزی از آن سفر در کارهای من دیده می‌شود. کنجکاوی، ویژگی ژورنالیست‌هاست و این کنجکاوی همیشه در من فعال است و دوست دارم در کوچه‌ها، مکان‌ها و شهرهای مختلف، به همه چیز و همه‌کس توجه داشته باشم. نویسندگی جمع اضداد است و یکی از این اضداد، گوشه‌گیری و نوشتن در تنهایی است؛ هرچند یک نویسنده باید همیشه در جمع و در کنار مردم باشد.

سید مرتضی حسینی شاهترابی:

قهرمانان من با من زندگی می‌کنند و خوب می‌شناسمشان، گاهی جزئی از وجود خودم هستند، گاهی در جمع دوستان و آشنایانم هستند و گاهی هم شاید دورتر. آنها از همین مردم‌اند و همه آنها را می‌شناسند، اما هیچ‌وقت بین خودشان پیدا نمی‌کنند. برای این‌که یک شخص مشخص از آنان نیستند، آمیخته‌ای از ویژگی‌های کسانی‌اند که می‌شناسم.

حامد امامی:

باتوجه‌به اینکه بخش عمده‌ای از تحصیل و کار من در سال‌های گذشته، خارج از محیط شهرم بوده است، شخصیت‌ها و قهرمان‌های داستان‌های من لزوما متعلق به شهر و دیار من نیستند. کما این که در یک دهه اخیر که بیشتر فعالیت‌های نوشتاری در حوزه سینما و تئاتر داشته‌ام، دگردیسی عجیبی در انتخاب زمان و مکان و شخصیت در آثارم مشهود است و بیشتر به سمت انتخاب شخصیت‌های جهان‌شمول و مکان و زمان‌های ناشناخته رفته‌ام. این یعنی پرداختن به مفهوم انسان به‌طورکلی. به نظر من معنای انسان در تمام دنیا و در هر مکانی یکسان است.

حسین قربانزاده خیاوی:

بیش‌تر شخصیت‌های رمان‌های من از نوجوان‌هایی هستند که دور و اطرافم هستند، نهایت با یکی دو اخلاق و رفتار اضافه که آن‌ها را از نوجوانی دیگر به امانت می‌گیرم و به شخصیت اصلی می‌دهم. نوجوان‌های ترسو، خیالاتی، خوره کتاب، معترض، طغیانگر، گریزان از دستور و خرده‌فرمایش، خودرأی و مغرور. گاهی تنبل. برخی گریزان از درس و تعدادی عشق درس. نوجوان‌هایی که در اطرافمان هستند.

مونا اسکندری:

من سعی کرده‌ام که شخصیت‌های داستانی‌ام واقعی باشند و گاهی موقع‌ها حتی از نام‌های واقعی هم استفاده کرده‌ام. از کودکی یاد گرفته‌ام که خیلی در جزئیات اطرافیان و بازتاب کنش‌ها و واکنش‌های آنها ریز بشوم و تیپ‌های شخصیتی افراد در ذهنم ماندگار است. وقتی که یک فرد را بخواهم توصیف کنم، شاهد عینی و مشابه‌هایش در ذهنم شکل می‌گیرد می‌توانم آن را در ذهنم بازسازی کنم و به آن ویژگی‌هایی را اضافه یا کم کنم؛ اما می‌دانم که خیلی افرادی که دور و برم زندگی می‌کنند و در شهر و کشورم هم هستند، در ساخت شخصیت‌ها و قهرمان‌های داستانم تأثیر دارند و اثرشان قابل‌انکار نیست.

رقیه کریمی:

قهرمان داستان‌های من همه آدم‌های عادی هستند که در شرایط خاص قرار گرفته‌اند. تمام آدم‌های معمولی اطراف ما می‌توانند در شرایط خاص قهرمان یک داستان باشند.

زهره زنگنه یوسف‌آبادی:

قهرمان‌های من معمولا آدم‌های ملموس جامعه هستند که علی‌رغم مچ‌اندازی‌های سنگینی که موانع زندگی بر آنها تحمیل می‌کنند، همچنان سعی دارند اختیار سرنوشتشان را در دست بگیرند. مگر زندگی همه ما این‌طور نیست؟ نوشتن از آدم‌هایی که برای من قابل‌درک نیستند همیشه سخت‌ترین داستان‌ها را برایم رقم زده، بنابراین ترجیح می‌دهم از آدم‌های واقعی بنویسم. گاهی قهرمان من پدرم است که به داستانم پا می‌گذارد گاهی همسایه یا کارمند یا پرستاری که رفتارش از نظر من عجیب و در تعارض با دیگران است.

یاسمن خلیلی فرد:

آثار من عموما رئالیستی هستند؛ بنابراین برای نوشتنشان و در بخش طرح و پردازش شخصیت‌ها توجه زیادی به محیط اطرافم دارم. این بدین معنا نیست که شخصیت‌های من ما به‌ازای بیرونی مطلق دارند، بلکه برای نوشتنشان از آدم‌ها، وقایع و بعضا تجربیات زیستی خویش وام  و الهام می‌گیرم، همچون ماده‌ اولیه‌ خامی که با قوه‌ تخیل خودم و تکنیک‌های داستان‌نویسی شکل می‌گیرند و پخته می‌شوند.

رضا کشمیری:

هر نویسنده‌ای برای طراحی شخصیت‌های داستانش ابتدا از محیط اطراف خود و تجربه زیسته خود الهام می‌گیرد و بعد از حوادث روزنامه‌ها و کتاب‌هایی که خوانده و از فیلم‌هایی که دیده استفاده می‌کند، همه اینها در کنار تخیل و خلاقیت قرار دارد. آدم‌های رمان من هم همین‌طور بوده بیشتر آنها از محیط اطراف و روستاهای رفسنجان الهام گرفته شده است.

مینو رضایی:

این نقل‌قولی است که از خانم گیتی صفرزاده نویسنده و کتاب‌باز باتجربه کشورمان می‌کنم که جایی درباره کتاب من گفته بودند این‌قدر شخصیت‌ها و مسائلشان برای خواننده آشنا هستند که او با خود فکر می‌کند اینکه عمه و خاله و همسایه ماست!

ابراهیم اکبری دیزگاه:

من معتقدم انسان در شهر می‌تواند ممکنات را به فعلیت برساند و از این رهگذر رمان یعنی خیره‌شدن به چهره انسان در شهر است.

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نویسنده
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی، بیش از همه یک "دوست کتاب" به حساب می‌آید.
او کارشناسی ارشد هنر دارد، ۴ مجموعه شعر و ۱ مجموعه داستان و ۲ کتاب نثر ادبی منتشر کرده. ۱۲ نمایشگاه انفرادی نقاشی داشته و نوشتن را در گونه های مختلف تجربه کرده است.

نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد