درباره ما نسخه آزمایشی | چهارشنبه، 19 آذر 1404

کد: 1894 | 06 تیر 1397 ساعت 13:00

چسب زخمی به نام تیم ملی

در گروه مرگ جام جهانی بودیم اما تا سرحد مرگ برای زندگی، برای غرور یک ملت، برای پیروزی جنگیدیم
چسب زخمی به نام تیم ملی


در گروه مرگ جام جهانی بودیم اما تا سرحد مرگ برای زندگی، برای غرور یک ملت، برای پیروزی جنگیدیم و تنها چند سانتی متر برای پیوستن به تاریخ، برای جاودانه شدن کم آوردیم. با همه این ها تا چند ساعت بعد از تساوی تیم ملی با پرتغال و صعود نکردنمان به دور بعدی، صدای جشن و شادی مردم از گوشه و کنار خیابان های شهرها به گوش می رسید. مردمی که به ضیافت رقابت با تیم های نایک پوش و مغرور دعوت بودند و از بچه های تیمشان فقط بازی آبرومندانه می خواستند؛ به جای جشن صعود، جشن غیرت برگزار کردند چون خوب می دانستند جام جهانی که قرار بود کابوس مان شود تبدیل شد به رویایی شیرین که سال ها بعد خاطره مشترک چند نسل خواهد بود. چند نسل، چند طبقه و چند قومیت که به واسطه فوتبال همدل و همرنگ شدند، به رنگ پرچم ایران و همدل با ضربان قلب تیم ملی. شاید برای خیلی از مردم دنیا عجیب باشد که بعد از باخت مقابل اسپانیا و به خصوص تساوی برابر پرتغال، مردم ما به خیابان ها ریختند. برای آن ها عجیب است که چرا در صعود نکردن هم جشن می گیریم. تعجب می کنند چون ما را نمی شناسند. چون نمی دانند ساعت قلب مان را با تیک تاک قلب تیم تنظیم کردیم و برخلاف همه تیم ها که القاب متنوعی مثل لاروخا، آلبی سلسته، ال تری و... دارند لقب تیم ما «تیم ملی» است. برای همین عجیب نیست احساسات یک ملت غیرت می شود در ساق امیری، نفس می شود در ریه میلاد محمدی، خشم می شود در چهره رامین رضائیان و در نهایت اشک می شود در چهره طارمی و پورعلی گنجی. بچه های ما بازی نکردند تا به تیم های بزرگ ترانسفر شوند، جنگیدند تا به قلب مردم ترانسفر شوند و این مبارزه با محرومیت ها و کمبودها در برابر بزرگان، حتی اگر نتیجه ایده آل هم نداشته باشد جشن گرفتن دارد. جشن غرور و غیرت و یکدلی. اما در کنار این احساسات قشنگ نمی شود و نباید رفتار مردم در قبال تیم ملی را محدود به بازه زمانی کوتاهی مثل دو هفته اخیر تحلیل کرد. یک جامعه برایند آدم های امروزش نیست. فرهنگ، هنر، سنت ها و زندگی اجتماعی و تاریخی یک ملت، روندی را طی می کند تا یک روح جمعی می سازد که از تک تک آدم های امروز جامعه تاثیر می گیرد و بیشتر برآن ها تاثیر می گذارد. این روح جمعی، خودش را به صورت اتفاق هایی بروز می دهد که یک نمونه اش جشن مردم بعد از حذف تیم ملی است. جایی که هواداران قرمز و آبی در کنار هم بودند تا به خیلی ها بگویند وقتی نام ایران در میان باشد هیچ چیز حتی منافع گروهی هم ارزش ندارد. خانم ها در این جشن حضور پرشور داشتند؛ در حالی که بعضی از آن ها، زمان مسابقات بزرگ فوتبال مثل فینال لیگ قهرمانان، تماشای سریال را ترجیح می دهند. اما حضورشان این پیام را داشت که مسئله شان شادی و غرور ملی است نه فوتبال. فوتبال فقط این بستر را برای بیان این دغدغه و پیوستن به یک هویت بزرگ جمعی و فرار از رنج ها فراهم کرده است. در جشن مردم برای تیم ملی خیلی از پدربزرگ ها و مادربزرگ هایی حضور داشتند که همیشه از سروصدای دیگر اعضای خانواده حین تماشای فوتبال گریزانند و شاید قوانین ساده فوتبال مثل آفساید را هم بلد نیستند. اما همان ها برای موفقیت تیم ملی دست به دعا برداشتند و با شادی نوه ها خندیدند و با اشکشان غصه خوردند. بزرگان علوم اجتماعی برخی از این رفتارها را به تخطی کارناوالی تعبیر می کنند. خودمانی و ساده اش یعنی جمعی که در موقعیت های دیگر فرصت بیان نظرش و ابراز وجود و حضورش را نداشته، پس از فرصتی کم هزینه برای حضور در صحنه استفاده می کند و گرنه هنوز بسیاری از مردمی که این روزها به عملکرد تیم ملی افتخار می کنند انتقادات جدی حتمی به برخی رفتارهای غیر فنی کی روش دارند. مثلا خیلی از این مردم نقدهای جدی به کی روش به خصوص درباره مکانیزم بازی های دوستانه و پاداش برد این بازی ها را فراموش نکردند. آن ها کم کاری فدراسیون فوتبال را نبخشیده اند. اما دوست دارند در این روزها که روند اتفاقات بر آن ها سخت گرفته، تیمی را که تمام تلاشش را برای شادی مردم کرده حتی بعد از حذف تشویق کنند؛ نه فقط برای قدردانی از تلاش تیم، بلکه برای نیازهای دیگری که روح جامعه آن را طلب می کند. نیازهایی که فقط مادی نیست. زخم هایی که تیم ملی و عملکردش مثل یک چسب زخم آن را فعلاً از منظر چشم مان دور کرد.


عکس خوانده نمی‌شود