حسین عباسزاده متولد 1358 است. از نوجوانی به خواندن و نوشتن علاقه زیادی داشته و هر جمعه به بازار کتابهای دستدوم در خیابان آیتالله مدرس مشهد میرفته است.
او در سال 13۸۴ با ورود به ادبیات داستانی مسئولیت برگزاری جلسات داستاننویسی را در حوزه هنری بر عهده گرفت. اولین مجموعه داستان کوتاه او به نام «پشت آن تپه» در سال 1390 به چاپ رسید. «لبخند پشت پنجره» و «خوش به حال هیچکس» مجموعه داستانهای کوتاه او در سالهای بعد هستند. رمان «کوه مرگی» آخرین کتاب این نویسنده خراسانی است. وی مدیریت انجمنهای داستاننویسی «دریچه» و «روایت» در مشهد را نیز تجربه کرده است. با هم پاسخهای عباسزاده را میخوانیم:
اگر قرار باشد حسین عباسزاده را در یک جمله معرفی کنید، آن جمله کدام است؟
من نویسنده هستم
چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟ اولین تجربه جدی نوشتن شما کدام اثر بوده است؟
علاقه به نوشتن با خواندن برای من شروع شد وقتی که در سن نوجوانی بودم علاقه زیادی به خواندن داشتم و رمان و کتاب داستان زیاد میخواندم همین باعث شد که شوق نوشتن در من جریان پیدا کند در ضمن تأثیر دو مادربزرگ در کودکی که یکی برایم قصه میگفت و دیگر شعر میخواند هم کم نبود در این علاقهمند شدن به ادبیات و بخصوص نوشتن.
فضای مجازی چه فرصتها و تهديدهایی برای یک نويسنده دارد؟ شما تجربه نوشتن در این فضا را داريد؟
من تجربه خاصی از نوشتن در فضای مجازی ندارم؛ ولی فضای مجازی اگر درست استفاده شود میتواند فرصت مناسبی برای نویسنده باشد بخصوص در زمینه معرفی اثر و فعالیتهای هنری ولی باید مواظب باشد که غرق نشود؛ چون اگر زمان زیادی در فضای مجازی تلف کند از نوشتن دور میشود.
داستاننویسی آموزش دادنی هست؟ شما آموزشدیدهاید؟ استادان شما چه کسانی بودهاند؟
من خودم استاد مشخصی نداشتم؛ ولی از خیلی از منتقدین و دوستان داستانی آموختم و معتقد آموزش در داستان مهم است و مسیر نویسنده را برای رسیدن به هدفش کوتاهتر میکند؛ ولی از همه مهمتر تلاش خود فرد است.
ویژگیهای اختصاصی داستان کوتاه چیست؟ به نظر شما اقبال به داستان کوتاه چقدر بوده است؟
داستان کوتاه برشی از یک موقعیت یا برشی از یک شخصیت است. اقبال از داستان کوتاه در کشور ما خوب بود؛ ولی هنوز جای کار دارد و باید بیشتر روی این موضوع کارکرد.
خوش به حال هیچکس چگونه متولد شد؟
آخرین کتابی که از من چاپ شده رمان «کوه مرگی» است و کتاب «خوش به حال هیچکس» مجموعه داستان است که قبل از رمان کوه مرگی چاپ شده است این مجموعه ده داستان کوتاه با موضوع اجتماعی دارد به فلسفه زندگی در بین قشرهای متفاوت جامعه میپردازد و داستانهای این مجموعه در دهه 80 نوشته شده است.
خودتان چقدر در داستانهایتان حضور دارید؟
خودم کم ولی رد پای هر نویسنده را میشود در داستانهایش پیدا کرد؛ چون داستان حاصل تجربه و تخیل است.
جوایز ادبی را چطور ارزیابی میکنید؟ مهمترین آسیب این جوایز چیست؟
جایزههای ادبی از این منظر مهم هستند که نویسنده و اثر نویسنده را معرفی میکند ضعف بیشتر جایزهها ادبی سوگیری و جریانی برخورد کردن است.
اگر قرار باشد شما یک جایزه طراحی کنید، آن جايزه در حوزه خلق ادبی است یا نقد ادبی؟
هر دو مهم هستند؛ ولی من نقد را انتخاب میکنم؛ چون امروزه ضعف نقد داریم.
اگر قرار باشد تنها یک پاراگراف از آثار خودتان را انتخاب کنید آن کدام پاراگراف است و از کدام کتاب؟
خوب انتخاب سختی است؛ چون نویسنده همه داستانهایش را دوست دارد؛ ولی اگر قرار باشد انتخاب کنم پاراگراف صفحه آخر کتاب رمان کوه مرگی را انتخاب میکنم. «کوهها همیشه کوه هستند، ولی آدمها نه. کوهها از سنگ هستند و همیشه از سنگ باقی میمانند؛ حتی زمانی که خرد بشوند، ولی آدمها نه. آدمها همیشه آدم نیستند؛ گاهی خودخواه، مغرور، خبیث، وحشی، و درنده، گاهی خمیده و افسرده و پشیمان و ناتواناند.»
الگوی مطالعاتی شما چیست؟ چه الگويي مطالعاتی را پیشنهاد میکنید؟
الگو مطالعاتی هر هفته یک کتاب باید خوانده شود حداقل برای من اینگونه است. داستان، تاریخ و فلسفه این سه موضوع خیلی مهم است برای نویسنده که باید بخواند.
دلیل کم خواندن کتاب در بین مردم چیست؟ سهم نویسندگان در اين ميان چقدر است؟
من مشکل اصلی را در اقتصاد میدانم وقتی نابسامانی اقتصادی وجود دارد نمیشود از مردم توقع مطالعه داشت.
زادبوم شما چه اندازه در کارهای شما حضور دارد؟
توی کتاب آخرم نقش پررنگی داشته است توی کتابهای قبلی هم بوده؛ ولی کمتر.
قهرمانان داستانهای شما تا چه اندازه در شهر و در اطراف شما دیده میشوند؟
خیلی زیاد چون من قهرمانان داستانهایم را از میان انسانهای انتخاب میکنم که دیدم و برخورد داشتم.
کار برای نویسنده شهرستانی چه تفاوتهایی با نویسندگان مرکز دارد؟
نویسنده کارش نوشتن است چه در شهرستان چه مرکز ولی اثر نویسندگان مرکز بیشتر دیده میشود و کمتر به هنرمندان شهرستانها بها داده میشود.
تصویر و روایت شما چه تفاوتی با تصویر و روایت دیگران دارد؟ نوجوانان و زنان داستانهای شما چه جایگاهی در داستان دارند؟
هر نویسندهای جهان ذهنی خودش را دارد و سعی میکند با جهانبینی خودش بنویسد و من هم همینطور، جهانبینی خودم را دارم و روایتم متناسب با همان جهانبینی است.
نقش داستاننویسان خراسان را در ادبیات داستانی چگونه میبینید؟
به نظر من ادبیات ایران مدیون ادبیات خراسان است و گواه حرف من نویسندگان بزرگ است که از منطقه بودن و در آینده ادبیات ایران هم حتما نقش پررنگی را خواهند داشت.