مرضیه نفری متولد 1359 کارشناس رشته اطلاعات و دانششناسی و مدیر موفق در حوزههای فرهنگی و کتابداری بهعنوان یک عاشق جدی کتاب ترجیح داد از بین پرسشهای مربوط به آثارش و پرسشهای کتابداری، ابتدا و در این گفتگو به کتابداری بپردازد. این مدیر نمونه کشوری در زمینه مدیریت کتابخانه تا کنون رمان نوجوان شبهای بیستاره، رمان بزرگسال جامانده از پسر، مجموعه داستان شاید عشق باشد شاید عادت را در کارنامه کاری خود دارد. امیدواریم بهزودی درباره آثار این نویسنده هم فرصت گفتگویی تازه ایجاد شود. کسب بیش از دهها رتبه ملی در داستاننویسی، جشنوارههای مختلف داستان کوتاه، گوشهای دیگر از موفقیتهای این کتابدار است. با هم پاسخهای نفری را میخوانیم:
یک کتابدار موفق چه کسی است؟
یک کتابدار خوب باید کتاب را بشناسد، فضای فکری اش با کلمه، جمله غریبه نباشد تا بتواند کتاب خوب را معرفی کند و عضو تشنه مطالعه را به خواندن، تفکر کردن و سفر به دنیای کتاب ها دعوت کند. خیلی وقت ها کتاب در زمانی غلط در دست کسی قرار گرفته که نمی توانسته از آن کتاب بهره برداری نماید. به همین دلیل لذت مطالعه را کشف نکرده و خواندن را کنار گذاشته است. تعریف سیر مطالعاتی، شناخت دقیق مخاطب، گفتگوی راهبردی کتابدار را کمک می کند تا بتواند مشاوره درست انجام دهد و مسیری جدید در زندگی شخص و مخاطب پرسش گر باز کند.
در یک کتابخانه در کنار نگهداری کتاب و امانت آن چهکارهایی انجام میشود؟
تعریف کتابخانه در سالهای اخیر با گذشته متفاوت شده است. کتابخانه به یک مرکز فرهنگی و هنری تبدیل شده است. باتوجهبه اینکه تمام موضوعات دانش بشری در کتابخانهها نگهداری میشود، باید کتابدار با همه موضوعات آشنایی هرچند اندک داشته باشد تا بتواند مخاطب عمومی را راهنمایی کند. در مرحله بعد اگر با یک مخاطب متخصص با نیازهای خاص مطالعاتی طرف باشیم باید مشاورههای تخصصی به او بدهیم و او را به کتابداران تخصصی معرفی کنیم. کتابخانهها دورههای آموزشی مختلفی برگزار مینمایند که محور اصلی آنها مطالعه و کتاب است. به طور مثال دوره «آشنایی با احساسات» ویژه کودکان 4 تا 8 سال را در برنامه پاییزی گنجاندیم. باتوجهبه کرونا و آسیبهایی که خانوادهها و بچهها در زمینههای فرهنگی، تعامل اجتماعی دیدند، احساس کردیم که برگزاری این دوره میتواند به بچههای کوچک و والدین آنها کمک کند؛ بنابراین کتابهای بسیار زیادی را در زمینه روانشناسی کودکان؛ اختلالات رفتاری، شناخت احساسات و ... انتخاب کرده و نمایشگاه کتاب تدارک دیدیم. در حاشیه این کلاس این کتابها خوانده و معرفی میشود. جلسات معرفی کتاب برای والدین گذاشته میشود. کلاسهایی مثل، نقاشی، جمعخوانی، بلندخوانی، داستاننویسی، شاهنامهخوانی، مشاعره، ضربالمثل خوانی، بازیهای فکری و گروهی و ... در دستور کار قرار دارند. فقط نکتهای که این کلاسها را متفاوت از دورههای بیرون میکند، تأکید بر کتاب و مطالعه است.
چرا کار در کتابخانه را انتخاب کردید؟ اگر این حرفه را انتخاب نمیکردید، چه شغلی را دنبال میکردید؟
انتخاب آگاهانه رشته کتابداری در 23 سال پیش به من کمک کرد که در مسیری حرکت کنم که دوستش دارم. جاده زندگی من به انتخاب خودم از سرزمین دانایی و کتاب و مطالعه رد شد. چون این رشته را دوست داشتم، به تنها محیطی که برای کار فکر کردم، کتابخانه بود. بعد از 21 سال کار هنوز عاشق این فضا هستم. بارها شده از بخشنامه، قوانین غلط و ساختارهای مشکل¬دار سازمان های اداری خشته بشوم و غر بزنم ولی هیچ وقت از کتاب ها، حجم کار بالایی که در کتابخانه ها روی سرمان ریخته، از قفسه و کارتن های کتاب خسته نشده ام. هنوز با اشتیاق یک کودک، کارتن کتاب را باز می کنم و زل می زنم به کتاب های جدیدی که قرار است به کتابخانه ما اضافه شوند. بعد از این همه سال هنوز کیف دستی من، بزرگ ترین کیف دستی بین همکاران است. چون نمی توانم از کتاب ها بگذرم. همیشه و همه وقت در کیفم کتاب دارم. به هر بهانه ای کتاب می خوانم. یا قرار است نقدش کنم، یا معرفی کتاب دارم، دارم برای رونمایی کتاب تازه منتشر شده نقشه می کشم یا اصلا برای دلم می خوانم. شانه هایم درد گرفته اند. دکتر پیشنهاد کیف کوچک دستی را داده، ولی نمی توانم از این کتاب ها دل بکنم.
شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟ شده است کتابهایی که دوست ندارید را هم تا انتها بخوانید؟
برای خودم سیر مطالعاتی دارم. چون نویسنده هستم داستانهایم به من میگویند چه بخوانم و چه وقتی بخوانم. زمانی که کتاب «جامانده از پسر» را مینوشتم، دو سال مطالعات تاریخی و فرهنگ عامیانه، جامعهشناسی دهه چهل و ... را داشتم. چون بهعنوان نویسنده اگر روی مطالب کتابم تسلط نداشته باشم، اثر ضعیفی خلق میشود. مثل بچه ناقصالخلقهای که روی دستت میماند و نمیتوانی هیچ کارش کنی. پس قبل از چاپ تمام تلاشم را میکنیم که کتابهای چاپ شده هم موضوع با کتاب خودم را بخوانم. از طرفی برای رشد و پیشرفت در نویسندگی جلسات ادبی با گروه خورشید داریم که نقد تخصصی ادبیات ایران و جهان را در برنامه داریم. معمولا فهرست سالانه داریم و میدانیم که قرار است چه کتابهایی را مطالعه کنیم. گاهی برای دلم کتاب میخوانم. گاهی برای جلسات نقد و بررسی که دعوت میشوم، سراغ کتابها میروم. گاهی برای معرفی کتاب به اعضا کتابها را میخوانم تا با شناخت دقیق، دست به معرفی و انتخاب کتاب بزنم. گاهی بهعنوان ارزیاب نشر، کتاب مطالعه میکنم و ... بارها پیشآمده که در نیمه کار، دلم میخواست کتاب را کنار بگذارم. نمیپسندیدمش، ولی بهخاطر تعهدی که داده بودم، مطالعهاش را به پایان رساندهام. خوشبختی من این است که همه کارهایم با کتاب گرهخورده و من باید به بهانههای مختلف کتابهای مختلفی بخوانم که در عین بینظمی، نظم نهفتهای درون خود دارند.
با وجود فعالیت در کتابخانه، برای خانه خودتان کتاب هم خرید می کنید؟ چرا؟ به نظر شما در خرید کتاب به چه ملاک هایی باید دقت کرد؟
کتابهای تخصصی نویسندگی را حتما میخرم. چون ابزار کارم است و باید مدام به آنها مراجعه کنم. بعضی کتابها را بهقدری دوست دارم که دلم میخواهد در کتابخانه شخصیام جلوی چشمم باشند. پس آنها را میخرم و وقتوبیوقت سراغشان میروم. اما حضور در کتابخانه، بهعنوان محل کار، کمکم کرده که از خرید خیلی از کتابها چشم بپوشم. چون خیالم راحت است که در هر شرایطی میتوانم به کتابها دسترسی داشته باشم. حس بسیار خوبی است. حتی در اوایل کرونا و تعطیلی کتابخانهها، به بهانه آب دادن گلها با همکار خدماتی به کتابخانه میرفتم. بین قفسهها راه میرفتم و تندتند کتابهایی را که لازم داشتم انتخاب میکردم. یک روز با بیست پاکت مختلف از کتابخانه درآمدم. روی پاکتها اسامی خواهر و برادرزاده و ... را چسبانده بودم. وقتی میفهمیدند قرار است من به کتابخانه بروم، فهرست کتاب درخواستیشان را ارسال میکردند. همان موقع بود که مطمئن شدم من یک کتابدارم و هیچوقت نمیتوانم از کتابداری فاصله بگیرم.
چه شد که در کنار دنیای کتابداری، حوزه نوشتن و تولید کتاب را هم دنبال کردید؟ چطور مدیریت زمان کردید؟
من از نوجوانیام فهمیده بودم که در نویسندگی استعداد دارم. پانزدهساله بودم که رتبه اول داستاننویسی کشوری دانشآموزی را کشف کردم. همان وقتها تمام پولتوجیبی و عیدی و هر پولی که دستم میرسید را میدادم و کتاب میخریدم. کتابداری و نویسندگی بسیار به هم نزدیک هستند و به هم کمک میکنند. تنها مشکلی که وجود دارد این است که من عاشق هر دوی اینها هستم و نمیتوانم یکیشان را انتخاب کنم. مدیریت زمان بسیار برایم سخت شده، وقت کم میآورم؛ چون هر دو شغل نیاز به مطالعه، انرژی فراوان، شناخت مخاطب و جامعه و ... دارند. یکی از آرزوهایم این است که زمان برایم کش بیاید تا بتوانم بیشتر و بهتر بنویسم.