رویداد ایران - لیلا شهبازیان
گذران روزگاری سخت و پردرد و رنج در اردوگاههای کار اجباری نازی، از دست دادن خانواده، دیدن هرروزه بیماری و زجر زندانیان و بیرحمی و خشونت بیحد زندانبانان و درنهایت زنده و باانگیزه از آن جهنم بیرون آمدن کار کمتر کسی است اما دکتر ویکتور فرانکل، روانشناس اتریشی به خوبی از پس این کار برآمد. او که خالق «معنادرمانی» (لوگوتراپی) است در کتاب «انسان در جستجوی معنا» تجربیات خود را در اردوگاههای کار اجباری در دوران جنگ جهانی دوم در اختیار ما میگذارد و ما را با اصول رواندرمانی اگزیستانسیالیسم آشنا میکند.
اساس «معنادرمانی» بر این اعتقاد است که اگر زندگی سراسر رنج و چالش است، برای زنده ماندن باید معنایی برای رنج بردن یافت و کسی که دلیل بودن و زیستن را بیاید، با هر شرایطی خواهد ساخت. این اصل معنادرمانی این گفته نیچه را به خاطر میآورد که فرانکل، خود بارها در این کتاب به آن اشارهکرده است. «کسی که چرایی زندگی را یافته، با هر چگونهای نیز خواهد ساخت.»
او بارها از بیماران خود که از اضطرابها و دردهای کوچک و بزرگ رنج میبردند و شکایت داشتند، میپرسید: چرا خودکشی نمیکنید؟ او از پاسخ بیماران شیوه درمان روانی آنها را مییافت. او معتقد بود که در زندگی هر فردی چیزی وجود دارد؛ یکی عشق به فرزندش، دیگری استعداد و توانایی که میتواند آن را شکوفا کند و دیگری شاید تنها خاطرات کشداری که ارزش حفظ کردن دارند. یافتن این رشتههای ظریف در یک زندگی فروپاشیده به شکل انگارهای استوار از معنا و مسئولیت، هدف و موضوع مبارزهطلبی در معنادرمانی است.
گوردون و. آلپورت که پیشگفتاری بر کتاب «انسان در جستجوی معنا» ویکتور فرانکل نوشته، میگوید که خواننده از همین زندگینامه دردناک چیزهای زیادی میآموزد ازجمله این معنا را که وقتی انسان به ناگهان احساس کند که چیزی بهجز بدن برهنه مسخرهاش برای از دست دادن ندارد، چه میکند. با توصیفی که فرانکل از آمیخته هیجان و بیاحساسی به ما میدهد، روح انسان تسخیر میشود و نخستین چیزی که به نجات او میآید، کنجکاوی سرد جدا ماندهای است که او را متوجه سرنوشت خود میکند. پسازآن به کار بستن شگردهایی برای حفظ باقیمانده زندگی بااینکه شانس زنده ماندن بسیار ناچیز است. گرسنگی، تحقیر، ترس و خشم عمیق ناشی از بیعدالتی را هالههایی از افراد محبوب و موردعلاقه، مذهب، شوخطبعی و حتی زیباییهای آرامشبخش طبیعت مانند یک درخت یا غروب آفتاب قابل تحمل میکند.
دکتر فرانکل در کتابش با اشاره به اینکه تلاش در یافتن معنایی در زندگی، نیرویی اصیل و بنیادی است، نه توجیهی ثانویه از کششهای غریزی انسان میگوید بلکه این معنی منحصربهفرد و ویژه خود شخص است و تنها اوست که قادر است به آن تحقق بخشد و تنها در این صورت است که معنی جویی او ارضا خواهد شد.
او با اشاره به نظرخواهی عمومی که در فرانسه انجامشده بود و 89 درصد گفتند که انسان چیزی لازم دارد که به خاطر آن زندگی کند و 61 درصد از آنها گفتند که کسی یا چیزی در زندگی آنها هست که حاضرند به خاطرش بمیرند. دکتر فرانکل مشابه این نظرسنجی را در درمانگاه خود در وین بین بیماران و کارکنان درمانگاه اجرا کرد و نتیجه آن عیناً مثل نظرسنجی چند هزار نفره فرانسه بود و تنها یک اختلاف دو درصدی داشت. با توجه به این تحقیق، فرانکل معتقد بود که معنی جویی در اغلب انسانها یک حقیقت است، نه یک ایمان و عقیده.
دکتر فرانکل، تلاش انسان در راه جستن معنا و ارزش وجودی خود در زندگی را همیشه موجب تعادل نمیدانست و آن را چهبسا تنشزا میدانست. به گفته او اما همین تنش لازمه و جز جدانشدنی بهداشت روان است.
از اصول اصلی معنادرمانی این است که توجه انسانها را به این مسئله جلب کند که انگیزه اصلی و هدف زندگی، گریز از درد و لذت بردن نیست، بلکه معنی جویی در زندگی است که به زندگی مفهوم واقعی میبخشد. به همین دلیل انسانها درد و رنجی را که معنی و هدف دارد با کمال میل تحمل میکنند.
خواندن کتاب «انسان در جستجوی معنا» از دکتر فرانکل ازآنجاکه گویای تجربیات سخت خود او و بعد همراه شدن با پژوهشهای علمی است، درک تازه و نابی از زندگی، انسان و رنج پیش روی ما میگذارد تا زندگی را با تمام سختیها و دردهایش در آغوش بگیریم و هنرمندانه و انسانی ادامه دهیم.