hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > اجتماعی > لایو اینستاگرام و مرگ دلخراش ۴ جوان نخبه

لایو اینستاگرام و مرگ دلخراش ۴ جوان نخبه

«هزینه سنگین لایو اینستاگرام آن شب، تصادف وحشتناک پنج جوان بیرجندی و جان باختن چهار نفر از آنها بود.»

 «پیام شروع لایو اینستاگرام بالای صفحه دوستانشان آمد و چند نفری برای تماشا به صفحه او پیوستند. صدای موزیک و ماشینی که با سرعت می‌راند و صدای خنده و خوشی پنج جوان بیرجندی تمام آن چیزی بود که در لایو آن شب ضبط شد اما به یک دقیقه هم نکشید که ناگهان صفحه سیاه شد و صدای کوبیده شدن ماشین و فریادهای سرنشینان خودرو، جایش را به تمام خوشی‌هایی داد که تا چند دقیقه قبل قرار بود در معرض نمایش باشد. هزینه سنگین لایو اینستاگرام آن شب، تصادف وحشتناک پنج جوان بیرجندی و جان باختن چهار نفر از آنها بود.
روزگاری با هم در مدرسه تیزهوشان شهر فردوس بیرجند درس می‌خواندند. رفیق گرمابه و گلستان بودند و همین تابستان گذشته بود که قبولی‌شان در کنکور را کنار هم جشن گرفته بودند. حالا عکس شان در کوچه‌ها و محله‌های شهرشان کنار هم روی دیوار و بنرهای تسلیت جا خوش کرده است. همه جای شهر کوچک شان، حرف از آنهاست و تصادف مرگبارشان آنچنان تکان‌دهنده و دلخراش بوده که گویی یک هفته است،تمام مردم شهرشان را عزادار کرده است.
دوستانشان که قرار بود چند سال دیگر در مراسم فارغ‌التحصیلی آنها کف بزنند، در مراسم خاکسپاری‌شان برای کمک به خانواده‌های عزادار سنگ‌تمام گذاشتند.
امیر یکی از دوستان صمیمی آنهاست که شب حادثه مشغول تماشای صفحه اینستاگرامش بود. او در مورد آن شب می‌گوید: چند دقیقه‌ای می‌شد که در اینستاگرام مشغول دیدن صفحه‌های مختلف بودم. یکدفعه دیدم یکی از دوستانم لایو گذاشت. می‌دانستم شب تعطیل، احتمالا در جایی دارند از تفریحشان فیلم می‌گیرند. برای همین کنجکاو شدم و صفحه را باز کردم. چند نفر در یک ماشین نشسته بودند و صدای حرف و خنده‌شان می‌آمد. البته صدای موزیک خیلی بلند بود و نمی‌توانستم تشخیص دهم دقیقا چه کسانی در ماشین بودند. به نظر می‌رسید ماشین سرعت دارد، چون تصاویر مبهم بود و در تاریکی شب خیلی سریع می‌گذشت. یکدفعه صفحه تکان خورد. ناخودآگاه سر جایم ایستادم. گوشی در دستم خشک شده بود. نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد. شاید گوشی از دست راننده افتاد، اما هنوز هم بعد از گذشت یک هفته صدای فریادهای دوستانم در گوشم هست. مطمئن بودم اتفاق بدی افتاده چون یکدفعه لایو هم قطع شد و دیگر خبری از آنها نشد.
آن شب به‌جز امیر، چند نفر دیگر هم آن لایو حادثه‌ساز را دیده بودند. ساعتی از قطع شدن آن نگذشته بود که خبر فوت سرنشینان خودرو در شهر پیچید.
ماجرا چه بود؟
امین، ۲۰ ساله دانشجوی رشته دامپزشکی است. او این روزها حال روحی خیلی بدی دارد و صحنه تصادف یک لحظه هم از جلوی چشمانش دور نمی‌شود. همان تصادفی که در آن چهار نفر از بهترین دوستانش را از دست داد. تصادفی که او در آن راننده ماشین بود و تنها کسی است که از حادثه جان سالم به‌در برده است.
پدر امین در مورد شب حادثه می‌گوید: آن شب امین از من اجازه گرفت با ماشین، دوستانش را به تفریح ببرد. قرار بود فردای آن روز پسرم به دانشگاه برود و چون در شهر دیگری درس می‌خواند، مدتی باید از خانواده و دوستانش دور می‌ماند. آنها چند سال با هم در مدرسه تیزهوشان همکلاسی بودند. همگی بچه‌های درسخوان، متدین و هیاتی بودند. می‌دانستم رفقای پسرم برای او دوستان خوبی هستند. برای همین من به او اجازه دادم و با چهار نفر از دوستانش راهی باغستان شدند. چند ساعتی در باغ یکی از دوستانشان بودند و حدود ساعت ۱۲ در مسیر برگشت به فردوس بودند. جاده باغستان به فردوس جاده ناامنی است و خرابی زیادی دارد. فراز و نشیب جاده خیلی زیاد است و در این وضعیت شتاب بالای ماشین، وضعیت خطرسازی ایجاد کرده بوده. طبق آنچه در خاطر پسرم مانده، ظاهرا یک ماشین می‌خواسته از پشت سر از او سبقت بگیرد و برای همین او ماشین را به سمت شانه خاکی کنار جاده رانده است. در همان لحظه ترمز ای‌بی‌اس ماشین عمل نکرده و ماشین با سرعت زیاد به یک تک درخت که در مسیر درختان دیگر کنار جاده نبوده، برخورد کرده و واژگون شده است. خودروی اچ‌سی کراس محصول سال قبل بود و عمل نکردن ترمز آن جای تعجب دارد.
او در ادامه می‌گوید: از خیلی‌ها شنیده‌ام در اینستاگرام لحظه تصادف بچه‌ها را دیده بودند اما خودم فیلم را ندیده‌ام. حال روحی پسرم خیلی بد است. او سه روز در بیمارستان بود و بعد، از مرگ دوستانش مطلع شد. به حدی بی‌تابی می‌کرد که خانواده یکی از دوستانش که خودشان داغدار بودند برای دلداری او به خانه ما آمدند.
امین که به‌سختی توان صحبت کردن دارد در مورد شب حادثه می‌گوید: دوستانم می‌گویند لایو گرفتن من را در اینستاگرام دیده‌اند اما من هیچ چیز از لحظه تصادف به خاطر ندارم. با دوستانم از دوران راهنمایی همکلاس بودیم. ضربه سهمگینی از فوت آنها خورده‌ام که نمی‌توانم درباره آن صحبت کنم.
در عزای پاره تنمان
از خانه‌شان بوی گلاب و صدای شیون می‌آید. مادر علی بی‌تاب و بی‌قرار است و گویی هنوز از دست دادن جوانش را باور ندارد و می‌گوید تحمل ندارد که در مورد پسرش حرفی بزند.
اما پدر علی با صدایی گرفته می‌گوید: مرگ ناگهانی پسرم کمر ما را خم کرد. همین امسال دانشگاه قبول شده بود و رشته حقوق می‌خواند اما عمر کوتاهش کفاف نداد درسش را تمام کند.
او در مورد شب حادثه می‌گوید: آن روز علی به من گفت می‌خواهد با دوستانش به باغ یکی از آنها به باغستان برود. گفت: می‌خواهیم برویم سیب‌زمینی زیر آتش درست کنیم و چای بخوریم و زود برمی‌گردیم. به او گفتم مگر نمی‌خواهی صبح راهی سمنان شوی و به دانشگاه بروی اما علی گفت زود برمی‌گردد و من هم مانع او نشدم. چند ساعت بعد بود که با ما تماس گرفتند و خبر تصادف آنها را دادند. وقتی به محل حادثه رسیدم، پسرم فوت کرده بود. پلیس می‌گفت سرعت ماشین بالا بوده اما دلیل این اتفاق هر چه باشد، دیگر برای من و مادرش هیچ چیز در این دنیا علی نمی‌شود.
محتشم، یکی دیگر از قربانیان تصادف است. پدر محتشم می‌گوید: در میان جوانان اقوام چند نفر دوستان محتشم را می‌شناسند و فیلم شب حادثه را در اینستاگرام دیده بودند. یکی از آنها می‌گفت صدای جیغ آمد و ناگهان صحنه تاریک شد. می‌گفت انگار در یک لحظه گوشی از دست راننده افتاد و حواسش پرت شد و ماشین به شانه خاکی جاده منحرف شد.
قربانیان از خودرو به بیرون پرت شدند
ضیایی، مسؤول روابط عمومی اورژانس بیرجند در مورد سانحه تصادف می‌گوید: شدت برخورد به حدی بوده که سرنشینان با شتاب از ماشین به بیرون پرت شده و هر کدام در نقطه‌ای افتاده بودند. زمانی که امدادگران اورژانس به محل حادثه رسیدند، سه نفر از سرنشینان جان خود را از دست داده بودند و نفر چهارم حال وخیمی داشت و به بیمارستان امام رضا(ع) در بیرجند انتقال یافت. مصدوم در حالت کما بود و فردای آن روز جان خود را از دست داد و شمار قربانیان به چهار نفر رسید.

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد
آخرین اخبار مربوط به بیمه دات کام