رویداد ایران- سعید آقایی: در آن پاییز معرفت، درختان عارف، همگی پشت سر حضرتِ سروِ بهشت به نماز ایستادند و بهار و خرمی، دعا کردند و گفتند: خدا بزرگتر است! دروازه اصلی بهشت، باز شده بود و درختانی که لبخند بهار بر لب داشتند بهسوی باغ جاودانگی، سبز و ایستاده میدویدند. حتی آن خار هم که بین نور و نیزه، به خورشید سلام کرد، رنگ و بوی سرو گرفت. کمر راست کرد و بلند شد. خودش را در آینه سرو که دید؛ تمام خارهایش، گل شده بودند و تمام جانش، سلام بود اگرچه لباس زخم و نشان خون بر تن کرده بود. آن هنگام که تیغها فروآمده بودند و اهالی پاییز، در زمین، غبار میدمیدند و بر طبل میانتهی میکوفتند، چقدر حر - صدای آزادگی تاریخ - بوی باغ سرو میداد و خداوندِ همه بهشتهای جاودان، چقدر درختان آزاده را دوست دارد.
ارادت نامه
صدای آزادگی تاریخ
در آن پاییز معرفت، درختان عارف، همگی پشت سر حضرتِ سروِ بهشت به نماز ایستادند
بیشتر بخوانید
امتیاز: 1
(از 2 رأی )
نظرهای دیگران