کیفیت پایین ترانههای تیتراژهای تلویزیونی به یکی از بحثهای پرسروصدای این روزها تبدیل شده است، تا حدی که حتی در فضای مجازی این ترانههای بیکیفیت را دستمایه شوخی میکنند. در این میان خوانندههایی که غیر از شهرت به چیزی نمیاندیشند روز به روز بحران موسیقیهای بیکیفیت را شدت میبخشند.
در روزگار جولان آثار بیکیفیت در یک سلسله گفتگو با برخی از اهالی موسیقی ایران سعی کردیم دلایل این رویداد ناخوشایند را پیدا کنیم. هانا کامکار از اعضای اصلی گروه «کامکارها» درباره وضعیت تیتراژهای تلویزیون و شبکه نمایش خانگی و موسیقی گفت: «به نظر من موسیقی حال حاضر و اوضاع تیتراژها بسیار بد است یعنی از اساس اوضاع موسیقی ما بسیار بد شده است به طوری که باید با زحمت یک اثر خوب برای گوش دادن پیدا کنیم. من خودم به شخصه موسیقیهای امروز را نمیتوانم گوش بدهم یعنی به ندرت و بسیار کم اتفاق میافتد که از چیزی خوشم بیاید و بخواهم به آن گوش بدهم و یا قانونی دانلود کنم یا بخرم. من سریال نگاه نمیکنم یعنی به دلیل مشکلاتی که در سیاست تلویزیون وجود دارد و من آن را نمیپسندم از اساس تلویزیون نمیبینم و چون سریال نگاه نمیکنم به همین دلیل نمیدانم وضعیت تیتراژ سریالها چگونه است ولی موسیقیهایی را که دست به دست میشنوم و میگویند این موسیقی برای تیتراژ فلان سریال است به نظرم خیلی افتضاح است. این از وضعیت تیتراژهای تلویزیون که تعریفی ندارد. سریالهای نمایش خانگی را هم فرصت ندارم که ببینم اما همان چندتایی را هم که قبلا دیدم به نظرم موسیقیهای زیاد جالبی نداشتند شاید فقط تعدادی از آهنگسازان موسیقی فیلم هستند که من چشم بسته می گویم کار آنها خوب است البته با چشم بسته و گوش باز میگویم که کارشان مشکل ندارد یکی از این افراد فردین خلعتبری است. آهنگسازی که خودم خوانندگی را به صورت حرفهای با او آغاز کردم و به نظرم تا کنون هر کاری انجام دادند درخشان و درجه یک بوده است ولی بقیه آهنگسازها خیلی جهانبینی و جهان شنواییشان مشکل پیدا کرده است.»
این نوازنده درباره تکرار نشدن تصنیف ها و آوازهای خوانندگان گذشته گفت: «چندی پیش با پدرم (بیژن کامکار) صحبت میکردیم و من به او گفتم چرا دیگر تصنیفهایی مانند تصنیف گلها دیگر تکرار نمیشود؟ چرا آثاری که خود شما یا دوستانتان با آن هیجان دوره انقلاب در کانون چاوش میخواندید دیگر تکرار نمیشود و پدر پاسخ جالبی داد و گفت: «میدانی صد سال پیش وقتی در تهران راه میرفتی صدای بلبل و بوی گل و صدای قمری میآمد و آهنگساز از این طریق کلی الهام از طبیعت میگرفت و با الهام از همه آنها میتوانست اثری را خلق کند که بر دل بنشیند و جذاب باشد.»
ولی امروز آنقدر اوضاع زیست محیطی ما خراب است که حتی ماه را هم به زور در آسمان میبینیم ستاره هم که خداحافظ؛ حدود بیست سالی میشود که در آسمان تهران اصلا ستاره نداریم. اگر درختی باشد قطع میکنند، پرندهای هم نداریم که صدای آن بخواهد الهام بخش موسیقی شود. خانواده ما سه آهنگساز دارد؛ هوشنگ کامکار، ارسلان کامکار و اردشیر کامکار این افراد از گذشته تا امروز زمانی که می خواهند یک اثری را خلق کنند میروند کردان. یک باغچه کوچکی آنجا هست. میروند آنجا،از صدای مرغ حق استفاده میکنند آن را میشنوند و از آن الهام میگیرند. مثلا در آلبوم «زندگی» ارسلان کامکار، شما صدای مرغ حق را میشنوید و آن حس خوب را درک میکنید. خیلی از اساتید بزرگ دیگر که امروز کار میکنند و ما دوست داریم که آثار آنها را بشنویم میروند در دل طبیعت تا بتوانند یک ملودی دل چسبی را خلق کنند. یکی از دلایلش هم این است که از طبیعت الهام میگیرند چون واقعا در زندگی شهری هیچ چیز به جز ناراحتی، تلخی و دشمنی وجود ندارد که آهنگساز بخواهد با اکتفا به آن یک چیز دل چسب خلق کند.»
او درباره وضعیت ترانه و ترانه سرایی در کشور گفت: «در حال حاضر تعدادی از ترانه سراهای ما خوب کار میکنند و اگر از اشعار کهنی که داریم استفاده شود بسیار جذاب است. حالا با هر خوانشی الان معضل اساسی به نظرم آهنگ است که به معنای واقعی وجود ندارد یا بی مزه است یا کپی است. یعنی شما هر آهنگی را که میشنوید کپی از یک آهنگ دیگر است و زمانی که شما به آن گوش میدهید مشخص است که کپی است آن بخشی که از گوشه موسیقی ایرانی الهام گرفته است را نمیگویم چون این خیلی طبیعی است که هر آهنگسازی از گوشه یا دستگاههایی در موسیقی ایرانی الهام بگیرد و یک قطعه بسازد. روی صحبت من با آن دسته از کسانی است که رسما آهنگ را کپی میکنند و این خیلی غم انگیز است.»
کامکار با اشاره به تحلیل رفتن اوضاع خوانندگی خوانندهها گفت: «بحث ترانه و موسیقی یک طرف است اما نکته دیگر خواننده است که در حال حاضر اوضاع خوانندگی خوانندهها به شدت ترسناک شده است و واقعا آدم را میترساند اول اینکه ما فقط صدای مرد میشنویم و صدای زنی وجود ندارد و بعد این صدا های مردانهای که میشنویم همه شبیه به هم است و همه مانند هم میخوانند و اتفاق هولناکتر این است که خوانندههای ما برای اینکه جای خوانندههای زن را در موسیقی پر کنند مانند زنها میخوانند. یکسری عشوهها به صدای خود میدهند که برای زن است و یا یکسری شعرهایی را میخوانند که یک زن باید آن را بخواند که بازهم به نظر من این اتفاق واقعا فاجعه است. این اتفاق خیلی دور نیست حتی برای خوانندههای درجه یک و یا موسیقیهایی که پرطرفدار میشوند هم میافتد. اینجور مواقع من دوستان فرهیخته خودم را مینشانم و میگویم این خواننده مورد علاقه شما که این آهنگ را میخواند ادای خواننده زن را در میآورد یا خیر؟ و زمانی که دقت میکنند چشمانشان چهار طاق میخورد به سقف که من راست میگویم و این موضوع خیلی وحشتناک است.»
در این اوضاع نابسامان چیزی که پیشرفت کرده کار نوازندگان است که کامکار دربارهاش گفت: «یک چیزهای مثبتی وجود دارد درست است که خواننده خوب کم داریم اما در زمینه نوازندگی بسیار غنی شدیم و درحال حاضر یک سری نوازنده فوق العاده داریم که باعث شدهاند من به شخصه بروم سمت موسیقی بیکلام چون آن نوازنده کارش را درست انجام میدهد و هیچ صدای خوانندهای هم گوش من را آزار نمیدهد و اذیت نمیشوم آنها هم چون مجبور نیستند ترانهای بسرایند بسیار موفقترهسند حالا یا در بداهه نوازی یا نوازندگی فرقی نمی کند وضعیت هر دو بسیار دلچسب است و من برای آرامش و لذت به موسیقی بیکلام پناه بردم. در حال حاضر از لحاظ نوازندگی بسیار غنی هستیم و نوازندههای بسیار درجه یکی داریم چه زن و چه مرد. هرچه قدر در نوازندگی غنی هستیم متاسفانه در خوانندگی فقیر هستیم و این فقر آنقدر مشهود است که وقتی یک خواننده آلبومی را به بازار عرضه میکند که هم نسبتا ترانه خوبی دارد و هم خواننده کارش را نسبتا درست انجام داده است، در تمام شهر صدای آن آلبوم شنیده میشود و این خیلی نگران کننده است و از آن طرف هم این موضوع باعث میشود وقتی این آهنگها مطرح میشود یک عده بگویند این آلبوم یا موسیقی معروف شده است چون مافیا دارد، آقازاده است یا چون پسر فلانی است معروف شده. خیر، اینگونه نیست مطرح شده به دلیل اینکه آن فرد واقعا کارش را درست انجام داده است. مثل همایون شجریان که کارش را درست انجام میدهد، خوب و درست میخواند؛ ولی چه کنیم که فقر خواننده وجود دارد و ما فقط همایون شجریان یا چند نفر مانند او را داریم ولی به نظر من خواننده خوب کم است و اوضاع موسیقی بسیار خراب است و امیدوارم هرچه زودتر اوضاع بهتر شود»
فاجعه است که برخی خوانندگان مرد مثل زنها با عشوه میخوانند
هانا کامکار معتقد است که در حال حاضر موسیقی خوب بسیار کم پیدا میشود و بسیاری از موسیقیها صرفا تقلیدی از آثار هنرمندان دیگر است.
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران