شهید حسن باقری حماسه سازی کمنظیر، اسوهای ناشناخته و آموزگاری بود که اگرچه شمع پرفروغ وجودش دیر نپایید، اما نام و یادش چنان ستارهای درخشان در آسمان انقلاب اسلامی باقی ماند تا به جویندگان و گمشدگان، راهنشان دهد.
با نگاهی گذرا به فرماندهی و مدیریت این سردار کمنظیر و بلکه بینظیر دوران دفاع مقدس، با استناد به سخنان خود او یا همرزمانش، برخی از ابعاد شخصیتی این شهید بزرگوار مورد توجه قرار میگیرد.
روایت سردار حسین ظریفمنش [۱]
۱-تقید و عبودیت
شهید باقری خود در درجه اول عامل بود و مقید. به خاطر دارم یکبار که میرفتیم خط و عراقیها همهجا را میکوبیدند، صدای اذان که شنیده شد، گفت «نگهدارید، نماز بخوانیم.» گفتیم «توپ و خمپاره میآید، خطر دارد.» گفت «کسی که جبهه میآید، نماز اول وقت را نباید ترک کند.»
حسن به حدود شرعی و رعایت دقیق آن تقید داشت و با عذرتراشی، یا بهقولمعروف کلاهشرعی مسائل را حل نمیکرد. نسبت به مسائل شرعی و بیتالمال حساسیت ویژهای داشت. در مدت بسیاری که با ایشان بودم، یکبار ندیدم که غیبت کند یا اجازه دهد کسی دیگر غیبت کند.
روزی، نزدیک ظهر بود. از شناسایی برمیگشتیم. از دیشب چشم رویهم نگذاشته بودیم. آنقدر خسته بودیم که نمیتوانستیم پا از پا برداریم، کاسه زانوهایمان خیلی درد میکرد. حسن طرف شنی جاده شروع کرد به نمازخواندن. صبر کردم تا نمازش تمام شد. گفتم زمین اینطرف چمن است، بیا اینجا نماز بخوان. گفت شاید صاحب زمین راضی نباشد.
۲-تکلیف گرایی
شهید حسن باقری بر اساس تکلیف شرعی عمل میکرد و با توجه به دیدگاهها و دستورات امام (ره)، پشتوانه مجاهدت و شهادتطلبی و پاکبازی خویش را، حجت شرعی میدانست. اگر انسان رابطه خود را باخدا تعریف کند و هدف خود را اجرای تکلیف الهی قرار دهد، خستگی، واماندگی و شکست را نمیشناسد.
شهید باقری در این رابطه یک شاخص را مطرح میکند: اگر خسته شدیم، باید ببینیم کجای کار اشکال دارد وگرنه کار برای خدا خستگی ندارد، لذتبخش است.
شهید باقری با همه وجود، پاسخگویی به اعمال در محضر الهی را باور دارد و به همین دلیل، بهخصوص در برابر شهیدان و خانوادههای معظم شهدا احساس مسئولیت میکند: «اگر خودمان در این عملیاتها شهید نشویم، در روز قیامت هیچ جوابی نداریم که به خانواده شهدا بدهیم. کافی است یک فرزند شهید روز قیامت یقه ما را بگیرد که پدر من تحت فرماندهی تو بود. چرا کوتاهی کردی؟ چرا درست قبل از عملیات، شناسایی نکردید که شهید بیشتر ندهید.»
۳-نبوغ نظامی
یکی از ویژگیهای شهید باقری، قدرت تشخیص او بود. تیزهوشی و تواناییهای ذهنی به همراه شناخت کافی از دشمن، رصد کردن تغییرات و روندها، امکان پیشبینی دقیق و سریع شرایط احتمالی آتی و پیشنهاد راهبرد مناسب برای آن، شرایط لازم را برای او فراهم میآورد تا از تشخیص درست برخوردار باشد.
برای نمونه، اوایل جنگ که بعضی فقط معتقد به جنگهای چریکی بودند، او میگفت «جنگهای چریکی نمیتواند ارتش عراق را از پای درآورد. جنگهای چریکی باید در کنار جنگهای منظم انجام شود.» شاید بتوان مهمترین کار فرماندهان سپاه در ابتدای جنگ و نقش برجسته شهید باقری را در تغییر رویکرد به جنگ، مبانی آن و شیوههای نبرد دانست.
نگاه استراتژیکی نظامی حسن باقری به جنوب [۲]
فتحالله جعفری دراینباره نوشته است: «نقش شهید باقری در پردازش عملیاتها و پیدا کردن راهکارهای جنگ، یک نقش منحصربهفرد بود. تا آنجا که به خاطر دارم، پیشنهادات اصلی عمده تقسیم خط حدها، توسط ایشان بود. آقای محسن رضایی هم به نظرات ایشان احترام ویژهای میگذاشت و نظریاتش را کاملاً قبول داشت. حسن در تقسیمبندی خط حدها در فتحالمبین، بیتالمقدس و رمضان و مشخص کردن فلشهای اصلی عملیات و تثبیت عملیات، نقش اصلی و محوری را داشت.
گفتوگوی برادر محمد بروجردی (فرمانده سپاه کرمانشاه) با حسن باقری درباره عملیات در غرب چنین است:
محمد بروجردی: ما میتوانیم در ارتفاعات دوپا زا در سردشت و همچنین در منطقه پیرانشهر عمل کنیم.
حسن باقری: برادر بروجردی، جنگ ما با صدام فقط در جنوب است، باید روی بصره، فاو، العماره، نشوه، تنومه، حلفائیه و حتی امالقصر، برنامهریزی کنیم. جنگ در غرب و گرفتن شهرهای غرب به درد نمیخورد و در سرنوشت جنگ تعیینکننده نیست. از این پیشنهادها به برادر محسن رضایی نده، زیرا جنگ ما در جنوب است. ما از مهران بالاتر اصلاً نباید برویم. راه مواصلاتی عراق به خلیجفارس، هممرز شدن با کشورهای عربستان و کویت، اینیک استراتژی دفاعی نظامی است.
حسن باقری در جلسه پادگان گلف بعد از عملیات ثامنالائمه (ع) گفت: باید زمینهای فراهم شود که فرمانده کل سپاه و ستاد مرکزی در جنوب حضورداشته باشند. جنگ را از تهران نمیشود هدایت کرد.»
۴-ریسکپذیری [۳]
شهید باقری پذیرش خطر و پرداخت هزینه برای دستیابی به اهداف را، گریزناپذیر میدانست. او این ریسکپذیری را در موارد مختلف و بهتناسب شرایط عملیات و برای دستیابی به اهداف بالاتر لازم میدانست.
او بنبست نمیشناخت و کاری نبود که در نظرش انجام نشدنی باشد. محاسبات عقلی و دقتهای علمی را در نظر داشت اما معتقد بود حرکت در مسیر الهی و مجاهدت و همت است که راهها را باز میکند و گرهها را میگشاید. درجایی در خصوص شناسایی جزیره مجنون گفته بود:
«۱۰ روز پیشگفته بودم جزیره را شناسایی کنند، ولی خبری نبود. همهاش میگفتند جریان آب تندِ، نمیشود رد شد. گرداب که بشود همهچیز را میکشد توی خودش. خوب چه بکنیم؟ میخواهیم برویم سراغ خدا، بگوییم خدایا آب را نگهدار. شاید خدا روز قیامت جلویت را گرفت، پرسید تو آمدی؟ اگر میآمدی، کمک میکردیم... آنوقت چی جواب میدهی؟ همهاش بحث عقلی میکند. تو بفرست، شاید خدا کمک کرد.»
۵-عشق به اهلبیت (ع) [۴]
راوی سرلشکر رحیم صفوی
این شهید بزرگوار زندگی خود را فدای امام حسین (ع) کرد. قلب او مالامال از عشق به این امام بزرگوار بود. در ایام محرم و روزهای تاسوعا و عاشورا، شهید باقری میداندار میشد و نوحه میخواند و گاه تا حدی به سر خودش میزد که از هوش میرفت. وی عشق عمیقی به امام حسین (ع) داشت.
من هنوز چهره نورانی و اشکهای شهید باقری را در مراسم تاسوعا و عاشورای حسینی به یاد دارم و هنوز صدای این عزیز در مراسم به گوش میرسد. خدا کند که قلبهای ما نیز همواره به عشق امام حسین (ع) بتپد و خود را درراه این امام بزرگوار ببینیم و از راه ایشان و فلسفه قیام حسینی که پیروزی خون بر شمشیر است، غافل نشویم.
روایت سرلشکر غلامعلی رشید [۵]
غلامعلی رشید در مورد پیشرفت سریع حسن باقری در پذیرش مسئولیتهای بالاتر در سپاه مینویسد:
«در پایان عملیات رمضان که درست یک سال از فرماندهی برادر حسن درصحنههای جنگ جنوب میگذشت و بسیار باتجربه و کارآزمودهتر از سابق شده بود، از طرف فرماندهی کل سپاه به فرماندهی قرارگاه کربلا و جانشین فرماندهی کل در این قرارگاه منصوب شد و این رشد سریع، نشانه لیاقت و توان برادر باقری بود که در مدت کوتاهی بهسرعت لیاقت پذیرفتن مسئولیتهای بزرگتر و سنگین را داشت و پیشبینی میشد که بعد از عملیات محرم قادر خواهد بود بعد از گذشت حدود ۲ سال و نیم از جنگ و فعالیت و تلاش شبانهروزی و خستگیناپذیری، یکی از مسئولیتهای زمینی یا دریایی را فرماندهی کند و برای فرماندهی نیروی دریایی سپاه، سرداری لایق و باتدبیر بود و سپاه نیز در نظر داشت که برادر شهیدمان را به این مسئولیت معرفی کند که خداوند شهادت را نصیبش کرد.
۶-ساده زیستی
شهدایی مانند برادر عزیزمان حسن، چیزی نداشتند که از خود بهجای بگذارند. از مال دنیا، ماترکی مختصر از خود بهجای گذاشت و هر آنچه داشت تقوی بود و با این توشه به ملاقات خداوند رفت.
پس از شهادتش، شب بعد به اتاقی که در دزفول در آن زندگی میکرد، رفتم. اتاق کوچکی بود در منزل برادر رئوفی (پاسدار و فرمانده لشکر ۷ ولیعصر (عج)) که آن را کرایه کرده بود. وسایل زندگی برادر باقری در آن اتاق محدود میشد به یک عدد زیلو و دو پتو و چند لباس بچهگانه برای تنها فرزند پنجماههاش. گریهام گرفت، وضو گرفتم و دعای عدیله را که شاید نیازی به آن نداشت و ثوابش به خودم برمیگشت، خواندم و به یاد عظمت و بزرگواری این فرمانده عزیز سپاه اسلام افتادم که در نهایت قناعت زندگی میکرد و از دنیا رفت، درحالیکه با دستانی پر خداوند را ملاقات کرد و توشهای که از دنیا به همراه برد، تقوی بود.
منابع:
[۱] سرمدی، سعید، فرماندهان دفاع مقدس: شهید حسن باقری، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ دوم، سال ۱۴۰۰، صفحات ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۴۰، ۴۱، ۴۹
[۲] لطفالله زادگان، علیرضا، روزشمار جنگ ایران و عراق: والفجر مقدماتی (کتاب ۲۳)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۲ صفحه ۵۰۸
[۳] سرمدی، سعید، فرماندهان دفاع مقدس: شهید حسن باقری، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ دوم، سال ۱۴۰۰، صفحات ۴۱، ۴۲، ۴۷، ۴۸
[۴] فصلنامه تخصصی نگین ایران، شماره ۱۱، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، زمستان ۱۳۸۳، صفحه ۱۰۸
[۵] لطفالله زادگان، علیرضا، روزشمار جنگ ایران و عراق: والفجر مقدماتی (کتاب ۲۳)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۲ صفحه ۵۰۸
منبع : مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس