به گزارش رویداد ایران و به نقل از خبرآنلاین، در پی ادعای مطرح شده پیرامون کپیبرداری «قهرمان» به کارگردانی اصغر فرهادی از یک اثر مستند، گروه سازنده این فیلم سینمایی، توضیحاتی مفصل را در اختیار رسانهها قرار دادند.
در بیانیه منتشر شده توسط گروه فیلم «قهرمان» آمده است:
«در پی ادعاهای مطرح شده پیرامون فیلم سینمایی «قهرمان» و انتشار روایتهای یکسویه، نادرست و اطلاعات تحریف شده، نکاتی که در ادامه میآید، برای روشن شدن ابعاد این موضوع از سوی تیم فیلم سینمایی «قهرمان» ارائه میشود.
به دلیل لزوم ذکر توضیحات کامل، نوشته پیشِ رو، به ناچار طولانی و در دو بخش، (بررسی موضوع از دو منظر حقوقی و اخلاقی) تنظیم شده است. به دلیل طولانی بودن توضیحات، بخش اول در نوشته حاضر ارائه خواهد شد و بخش دوم که پاسخ به ادعاهای سراسر کذب مطرح شده در یک مصاحبه است، بهزودی منتشر میشود. مدارک و مستندات موارد زیر، در پرونده دویست صفحهای در حال بررسی در شعبه چهارم دادسرای رسانه در حال بررسی است.
در جلسه اول ورکشاپ فیلمسازی اصغر فرهادی در سال ۱۳۹۳ که قرار بر برگزاری آن به صورت یک کارگاه عملی بوده، ایده یکسانی برای ساخت کارهای کلاسی هنرجویان از سوی ایشان به عنوان مدرس پیشنهاد میشود. این ایده که همه گروههای هنرجویان بر اساس آن کار کلاسیشان را ساختهاند، رفتن به سراغ سوژههایی بوده است که هرکدام به دلیل آنکه پول، طلا و یا شی گرانبهایی پیدا کرده و به صاحبش برگردانده بودند، اخبارشان در روزنامهها، سایتهای خبری و یا تلویزیون منتشر و به عنوان قهرمان در رسانهها معرفی شده بودند. جلسه اول کلاس که فایل صوتی بخشهایی از آن موجود است، به توضیح علت پیشنهاد این ایده و بررسی موضوع قهرمان و قهرمانسازی در جامعه اختصاص داده میشود و با این توضیحات از سوی مدرس کلاس برای هنرجویان، ایده، موضوع و هدف کارهای کلاسی که در طول دوره قرار بوده روی آنها کار کنند، ترسیم میشود. فرهادی نمونههایی از سوژههایی را که در روزنامهها پیدا کرده بوده در اختیار هنرجویان قرار میدهد و بعضی از هنرجویان که برای انجام این کار گروهی به تیمهای مختلف تقسیم شده بودند، کار کلاسیشان را بر مبنای همین سوژهها آغاز میکنند و چند نفر دیگر نیز به دنبال سوژههای مشابه از طریق جستجو در اینترنت، تلاش میکنند تا برای کار خود سوژهای همراستا با ایده مطرح شده پیدا کنند.
در جلسه سوم این دوره، طبق فایلهای صوتی موجود، سوژه مرد زندانی شیرازی که پیش از آن در روزنامهها و همچنین گزارش تلویزیونی پخش شده در شبکه استانی فارس، خبر پیدا کردن یک کیف پول و برگرداندن آن به صاحبش توسط او، عمومی شده بود، توسط هنرجویی با نام خانم مسیحزاده مطرح شده و مورد موافقت مدرس کلاس قرار میگیرد و قرار بر این میشود که کار کلاسی وی درباره این سوژه (مرد زندانی شیرازی) باشد. در ادامه جلسات این دوره که تقریبا هر یک ماه یک بار برگزار میشده، در هر جلسه پنج، شش ساعته، هنرجویان روند کارشان را توضیح داده و چالشها و مسائل محتوایی و فنی که برایشان مورد سوال بوده را طرح میکرده و هرکدام از این سوالات، با راهنماییها و مشورتهای مدرس کلاس، مسیر و چگونگی ادامه کارشان را مشخص میکرده است.
در هر کدام از این جلسات به شیوه تحقیق، چگونگی برخورد رسانهها با موضوع قهرمانپروری، جنس روایت، چگونگی ایجاد تعلیق در روایتها و نوع برخورد با هرکدام از سوژهها و سوالاتی که از آنها باید پرسیده میشده، در کنار مسائل تکنیکی برای هنرجویان شرح داده شده است. در جلسه انتهایی از هرکدام از گروهها، راف کات اولیهای (به معنی کنار هم گذاشتن صحنهها بدون حذف زوائد) به نمایش در میآید. زمان این راف کاتها حدودا از پانزده دقیقه تا یک ساعت بوده است. در همین جلسه، بحث و گفتوگویی در مورد شکل ارائه این اپیزودها به میان میآید و در نهایت نتیجه گفتوگوها به این توافق جمعی منجر میشود که اپیزودها در کنار هم، به عنوان یک مجموعه با ایدهای یکسان و مشترک از افراد و سوژههای مختلف، تدوین نهایی و به عنوان نتیجه ورکشاپ آماده شده و به نمایش در بیاید. به پیشنهاد آقای فرهادی، یکی از هنرجویان که سیستم مونتاژ در اختیار داشته و تحصیلات دانشگاهیاش نیز در رشته تدوین بوده، برای آنکه هنرجویان هزینهای از این بابت نپردازند، به عنوان تدوینگر این مجموعه معرفی میشود. چندی بعد این اپیزودها در کنار هم توسط این تدوینگر مونتاژ شده و دوباره در کلاس به نمایش درمیآید. باتوجه به برخی اشکالات فنی و پلانهایی که همچنان کمبودشان در این مجموعه احساس میشده، قرار میشود هنرجویان پس از پایان دوره، خود پیگیر انجام مراحل نهایی شوند. همچنین بعد از گفتوگوهای مختلف به پیشنهاد مدرس کلاس، توافق میشود که این مجموعه به عنوان یک کار گروهی و با ذکر اسامی همه هنرجویان به ترتیب حروف الفبا به عنوان کارگردانان این مجموعه نهایی شود.
فرهادی در انتهای دوره، خود از هنرجویانش میخواهد که نام او را به عنوان ارائهدهنده ایده (افرادی که خبرشان به دلیل برگرداندن اموال پیدا شده به صاحبانش در رسانههای خبری منتشر شده و موضوع قهرمانپروری) و طراح (شکلدهنده مسیر روایت در هرکدام از سوژهها) در تیتراژ این مجموعه ذکر نشود.
مدتی پس از پایان این دوره، یکی از هنرجویان که کار کلاسیاش سوژه زندانی شیرازی بوده، با موافقت قبلی فرهادی و مدیر موسسه کارنامه، یک نسخه نهایی ۲۹ دقیقهای را از کار خود آماده کرده و در چند جشنواره استانی به نمایش میگذارد.
از سوی دیگر، فرهادی در سال ۱۳۹۸ و پس از ساخت دو فیلم «فروشنده» و «همه میدانند»، تصمیم به نوشتن فیلمنامهای بر مبنای همان ایدهای که در ورکشاپ به همه هنرجویان ارائه داده بود، یعنی افرادی که با برگرداندن اموال پیدا شده به صاحبشان چهره رسانهای شدهاند و با محوریت همان موضوع قهرمانسازی و قهرمانپروری که در کلاس به تفصیل درباره آن صحبت کرده بود، میگیرد. همزمان، این هنرجو مجددا در دوره فیلمنامهنویسی فرهادی که در موسسه بامداد برگزار میشده، ثبتنام میکند. علیرغم آنکه طبق مقررات دوره به دلیل تعداد زیاد متقاضیان، اولویت با کسانی بوده که پیش از این، دوره آموزشی با اصغر فرهادی نگذراندهاند، او با اصرار زیاد در این دوره ثبتنام میکند. در اواسط این دوره آقای فرهادی به ایشان میگویند که قصد دارند بر اساس ایده و طرحی که در ورکشاپ مستندسازی مطرح کرده بودند و با برداشتی آزاد از ماجرای زندانی شیرازی، فیلمنامه بعدی خود را بنویسند و برای پرهیز از هرگونه سوءتفاهم از ایشان میخواهند که با نوشتهای تایید کنند ایده و طرح مستند کار کلاسی وی با نام «دو سر برد، دو سر باخت» در ورکشاپ سال ۹۳ مطرح شده و متعلق به فرهادی است. علت اینکه به ایشان گفته میشود با نوشتن این نامه این موضوع را تایید کنند، خواسته خود فرهادی در عدم ذکر نامشان به عنوان طراح و ایدهپرداز در کارهای کلاسی هنرجویان بوده است که قطعا اگر در دوره ورکشاپ، ایشان با هنرجویان موافقت کرده بودند که نامشان در تیتراژ ذکر شود، دیگر نیازی به چنین نامهای نبود. از طرفی از آنجا که قرار بود فیلمنامه «قهرمان» با برداشتی آزاد از سوژه منتشر شده در رسانهها نوشته شود، نوشتن این نامه مانع بروز سوءتفاهم در آینده میشد.
نکتهای که لازم است بر آن تاکید شود، تفاوت بین معنای دو کلمه «ایده» و «سوژه» است که پیشتر به آن اشاره شد. این نامه در فضایی کاملا عادی نوشته و امضا شد.
در سال ۱۴۰۰ و پس از اولین نمایش فیلم «قهرمان» در فستیوال کن، تلویحا ادعای کپیبرداری داستان فیلم «قهرمان» از مستند کلاسی که سوژه آن توسط هنرجو و بر مبنای ایده فرهادی مطرح شده و طرح و شکل روایت آن، کاملا متاثر از راهنماییهای وی در کلاس شکل گرفته بود، در فضای مجازی منتشر شد که به واکنش اکثریت هنرجویان همان دوره که تنها شاهدان واقعی روند جلسات آن ورکشاپ بودهاند و مطلع از چگونگی شکلگیری تمام کارهای کلاسی از آغاز تا پایان، روبهرو شد. نامهای در این ارتباط با امضای اکثریت هنرجویان ورکشاپ به دادسرا ارائه و در پرونده موجود است.
با این این پیشزمینه، ابتدا از بعد حقوقی، به این اتهام و ادعای واهی میپردازیم:
۱- بعد حقوقی
بر طبق قانون کپیرایت، مالکیت مادی و معنوی سوژههای منتشرشدهای که در رسانهها عمومی و افشا شدهاند، متعلق به هیچکس نیست و همگان میتوانند از این اطلاعات عمومی شده، به صورت جزئی و کلی در یک اثر هنری استفاده کنند. این قانون، در ایران و کشورهای دیگر وجود دارد و در دادگاهها مورد استناد قرار میگیرد. نکته مهم و قابل توجه آن است که فیلم «قهرمان» برداشتی کاملا آزاد و متفاوت از سوژهای افشا شده است که اخبار آن دو سال قبل از ورکشاپ سال ۹۳ در رسانهها و شبکه استانی فارس منتشر شده. از همین روی خود این مستند را هم نمیتوان به کپیبرداری از گزارش تلویزیونی استان فارس درباره سوژه زندانی شیرازی متهم کرد. ادعای وام گرفتن فیلم «قهرمان» از اثر مستند، نادیده گرفتن به عمد یا غیرعمد همه اطلاعات منتشر شده پیشین، راجع به این سوژه در رسانههاست. طبق قانون و نظر کارشناسان حقوقی، آنچه در یک اثر مستند مورد حمایت قانون کپیرایت قرار میگیرد، نه اطلاعات افشا شدهای که فیلم مستند نیز خود آن را از واقعیت وام گرفته و صرفا گزارشگر آن است، بلکه بیان خلاقانه سازنده مستند است. به وضوح روشن است که فیلم «قهرمان» به هیچ عنوان در بیان داستانی و سینمایی خود نسبتی با فیلم مستند مورد بحث ندارد. برخی شباهتهایی که در این دو اثر به شکل طبیعی وجود دارد، به معنای وام گرفتن از خلاقیت و بیان اثر مستند نیست. این شباهتها سه دلیل واضح دارد:
الف) وجود ریشه مشترک در هر دو اثر که یکی مستقیما درباره یک اتفاق واقعی است و دیگری برداشتی آزاد و متفاوت از آن.
ب) توصیهها و راهنماییهای کلی و جزئی مدرس ورکشاپ که در قدم اول، طرح ایده کار بر روی افراد و سوژههایی که پول یا شی گرانبهایی را به صاحبش برگرداندهاند و تبدیل به قهرمانی محلی شدهاند، بوده است. این راهنماییها هم در مسائل تکنیکی از جمله دکوپاژ، قاببندی و حرکت دوربین بوده و هم در جنبه چگونگی دنبال کردن هر سوژه و شکل روایت داستان آنها. این موضوع باعث شده که همه چند اپیزود مجموعه کلاسی این ورکشاپ از یک فیلتر عبور کنند و شبیه به جنس سینمایی که مدرس کلاس در حال تدریس آن به هنرجویان بوده، بشوند. به طور مثال بخش دوم این مستند که جستجوی زن صاحب کیف است، طبق فایل صوتی موجود از کلاس، به پیشنهاد و توصیه فرهادی به عنوان مدرس کلاس دنبال شده است.
ج) دلیل سوم، موردی است که کمتر در اظهارنظرها به آن اشاره شده است. اپیزود نهایی به نمایش در آمده اثر مستند در چند جشنواره، ۲۹ دقیقه بوده است که ساختاری گزارشی و کاملا مصاحبهمحور دارد. اما نسخهای که این روزها مبنای قضاوت مشابهتهای این دو اثر قرار گرفته و بر اساس آن نظرات غالبا غیرحقوقی داده میشود، ۴۴ دقیقه است. این نسخه بلندتر، دو هفته بعد از اولین اکران فیلم «قهرمان» در ایران، بر روی یک پلتفرم بارگذاری شده و تا پیش از اولین نمایش فیلم «قهرمان» در فستیوال کن، هیچکس این نسخه را ندیده بوده است. در تدوین و صداگذاری این نسخه جدید که چند سال بعد از نسخه قبلی تهیه شده، به وضوح پیداست هدف این هنرجو نزدیک کردن این مستند تا جای امکان به فیلم «قهرمان» بوده است. سوال این است که با چه هدفی نسخه جدیدی تدوین شده و از انتشار نسخه قبلی که نهایی شده و در چند جشنواره به نمایش در آمده بوده، صرف نظر شده است؟ بسیاری از مشابهتهایی که امروز به آن اشاره میشود، مربوط به نسخه ۴۴ دقیقهای است که هیچکس آن را ندیده بوده چون از این نسخه، دو هفته بعد از آغاز اکران عمومی «قهرمان» رونمایی شده است. اگر هدف، اثبات کپیبرداری فیلم «قهرمان» از این مستند است، چرا همان نسخه ۲۹ دقیقهای برای مقایسه منتشر نشده؟
در نتیجه باتوجه به توضیحات فوق، ادعای کپی بودن اثر سینمایی از این اثر مستند، مبنای حقوقی نداشته، از سویی حاصل عدم اطلاع از قوانین کپیرایت و از سوی دیگر، ارائه اطلاعات ناقص و روایتهای تحریف شده است. نمونههای بسیاری در سینمای ایران و جهان وجود دارد که از یک سوژه رسانهای شده، آثار مختلفی خلق کردهاند و هیچکدام به نقض کپیرایت متهم نشدهاند. مگر آنکه بیان خلاقانهای در دو اثر مشابه بوده باشد. نکته مهم اینکه باتوجه به حضور پخشکنندههای بینالمللی فیلم «قهرمان» و حساسیتهای شدید و سختگیرانه آنها در مورد قانون کپیرایت، چگونه ممکن است سازنده «قهرمان» که پیش از این نیز با فیلمهای قبلیاش تجربه پخش بینالمللی و آگاهی از این حساسیتها را داشته، چنین ریسکی کرده باشد؟ باتوجه به اینکه سازنده اثر مستند، لینک نسخه ۴۴ دقیقهای را به همراه ادعای کپی بودن فیلم «قهرمان» برای برخی از روزنامهها، فستیوالها و افراد بیرون از ایران فرستاده است، تیم حقوقی پخشکنندههای بینالمللی فیلم «قهرمان» با بررسی هر دو اثر، صریحا در نامهای ادعای نقض کپیرایت در فیلم «قهرمان» را بر اساس قوانین کپیرایت در کشورهای خود، رد کرده و تصریح کردند که ادعای مطرح شده، هیچ جنبه و مبنای حقوقیای ندارد.
سازنده این مستند در نامهای که به دادسرا ارائه داده است، مدعی حدود ۶۰ مورد شباهت بین این دو اثر بوده است (همچنان مبنای وی نسخه ۴۴ دقیقهای بوده که بعد از نمایش «قهرمان» تدوین و تهیه شده است). از شباهت چهره یکی از مسئولان زندان به چهره یکی از بازیگران فیلم تا شباهت کیف سیاه زنانه در هر دو اثر و تکجملههایی که غالبا در گزارش پخش شده از شبکه استانی فارس و مصاحبه با زندانی شیرازی پیش از ساخت این مستند عمومی و افشا شده بودند. از سوی تیم «قهرمانL به دلایل تکتک این مشابهتها در جدولی پاسخ داده شده که در پرونده موجود است. بخشی از موارد مشابهتها برآمده از واکنشها و جملات مرسوم و طبیعی افراد در موقعیتهای مشابه در جامعه است. به طور مثال در غالب اینگونه اخبار، سوژههایی که مال گمشدهای را به صاحب آن بازگرداندهاند، جملاتی را شبیه «وجدانم اجازه نداد که مال کسی رو بردارم» به طور طبیعی به کار میبرند (این جملات در کار کلاسی تمام هنرجویان که روی سوژههای مختلفی با همین موضوع کار کردهاند نیز شنیده میشود). این موضوع که در هر دو فیلم، شخصیتها در موقعیتهای مشابه، چنین جملات آشنا و گاه کلیشهای را به کار میبرند، امری است معمول. ضمن اینکه این جملات، متعلق به سازنده فیلم مستند نیست و توسط سوژه بیان شده است.
تیم «قهرمان» در روزهای آینده، نمونههای مورد اشاره تشابهات دو اثر را کنار هم قرار داده و از نظر قانون کپیرایت تکتک موارد را در فیلمی که منتشر خواهد شد، مقایسه و تشریح میکند. به دلیل طولانی شدن این نوشته، بخش مهم دوم این متن که از بعد اخلاقی به این موضوع پرداخته است و همچنین شامل پاسخ به ادعاهای سراسر کذب و تحریفشده این هنرجوست، به زودی منتشر خواهد شد.»