اولا برای کسانی که نیت خیر داشتند و زحمت میکشیدند دعا و طلب اجر الهی کردم؛ ثانیا بسیار متأثر شدم و برعمر رفته تأسف خوردم و با تأمل از خویش پرسیدم: آیا سرانجام عزت اسلامی این بود ؟ آیا ایران پر از مردمان مبتکر و سختکوش، کارش به اینجا رسید که برای هموطنان من فرصت کار با درآمد مکفی وجود نداشته باشد؟ سپس رو به آسمان کرده و به درگاه خدا عرضه داشتم بارپروردگارا ! چنانچه من روسیاه ذرهای در این صدقهخورسازکردن ملت ایران سهیم بودهام مرا ببخش و از سر تقصیرم درگذر! البته توجه دارم که این موضوع از مصادیق حق الناس است و نخست باید ملت مرا ببخشند و از گناهم درصورت ارتکاب درگذرند تا خدا ببخشد.
ممکن است عزیزی با خواندن سطور فوق خطاب به نگارنده دو سؤال را مطرح کند: اول آنکه پس چه باید کرد؟ و دوم آنکه در قرآن بارها مؤمنین توصیه به انفاق شدهاند و این سنت حسنه را درکنار ایمان به غیب و اقامه نماز، نشانه متقین شمرده و میفرماید:
الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (بقره۳)
آنان که به غیب ایمان میآورند و نماز میگزارند و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق میکنند …
سنت« انفاق» همین است. این سنت از زمان رسول الله (ص) نهادینه شده است. حسب نقل منابع معتبر، عدهای در زمان رسول(ص) مورد حمایت مواد غذایی مؤمنین اهل مکنت بودند و درکنار مسجد جای داشتند وآنان را اصحاب صفه میگفتند (نک: ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱ (۲)، ص۱۳؛ قمی، تفسیر، ج۱، ص۲۰۲؛ طبری، تفسیر، ج۲۵، ص۱۹؛ فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۷، ص۸۴؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۸۸، ج۷، ص۳۵۲). آیا پیشنهاد شما این است که انفاق، این سنت حسنه و صدقه جاریه تعطیل شود؟
درپاسخ دو سؤال عرض میکنم که پاسخ پرسش نخستین را دو مرجع بزرگوار شیعه، چند روز قبل در ملاقات با رئیسجمهوری فرمودهاند. حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی فرمودند: «ما اهل فن نیستیم که درباره جرح و تعدیل مسائل نظر بدهیم. کاری که از دست بنده ساخته است، دعا برای رفع مشکلات کشور است. مسئولان هم تلاش کنند که اقداماتشان خالصانه باشد و ارتباط خود را با اولیاء الهی قطع نکنند. اخلاص نتیجه مثبت دارد. هر کس عمل به وظیفه کند خداوند هم به او کمک خواهد کرد.»
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی نیز فرمودند: « مدیریت و اقتصاد یک کار علمی است، باید همه تلاش کنند که مردم محترمانه و آبرومندانه زندگی کنند. کشور را کمیته امدادی اداره کردن برخلاف فرهنگ خلقت است. خداوند انسان را با کرامت خلق کرد و دستور داد کرامت انسان محفوظ باشد.»
به یقین هردو مرجع بزرگوار توجه به این نکته داشتهاند که خودشان به راستی استاد ماهر و باهر کتاب متاجر در فقه هستند. با وجودآن فرمودهاند: «ما اهل فن نیستیم» و«اقتصاد یک کار علمی است»؛ زیرا کتابهای متاجر از جمله کتاب مستطاب شیخ انصاری (طاب ثراه)، فقه وحقوق بازرگانی است و نه علم اقتصاد. درهیچ نقطه ازآن نیامده که تورم چگونه به وجود میآید و راه حل آن چیست؟ و نیز نیامده که چگونه باید تنظیم شود تا از طرفی ارز، فراوان و ارزان شود و از طرفی تولید و صادرات اشتغالزا بهصرفه باشد و جنس خارجی ارزانتر از تولیدات داخلی نباشد؟ هرچند ازشرایط و احکام صحت بیع و خیارات و نقد و نسیئه واجاره، مضاربه به نحو مستوفی و بما لامزید علیه بحث شده است. اما از علم اقتصاد و سیاستگذاری اقتصادی، سخنی به میان نیامده و فهم آنهم چنان آسان نیست که بدون تعلّم نظاممند، کسی آگاهی کافی برآن بیابد.
وقتی از یکی از فرزندانم که تحصیلکرده رشته اقتصاد مالی است، درباره ماهیت پول سؤالاتی پرسیدم، ایشان یک مقاله صوتی از فاضلی متخصص به نام پویا ناظران را برای من فرستاد و گفت که این را گوش کن تا پاسخ بخشی از سؤالاتت را دریافت کنی. واقعیت این است که چند دقیقه آن را شنیدم ولی دیدم فهم آن کاملا برای من صعب و مستصعب و جدا مُمِل است. لذا منصرف شدم.کاش برای هر کس که در اقتصاد اظهار نظر میکند، یک امتحانی به همین سادگی میگذاشتیم .
اعتراف میکنم که پاسخ بنده به سؤال نخستین آنست که من نمیدانم! ولی این را میدانم که نبود فرصت کار با درآمد مکفی با «کرامت ملی» مردم ایران منافات دارد. این را نیز میدانم که کسانی که تصدی مدیریت امور را به عهده میگیرند، باید توان سیاستگذاری مناسب داشته باشند تا مبتکران و اهل فن در کشور بتوانند دست به آبادی بزنند و برای هموطنان خود فرصتهای شغلی پایدار با درآمد مکفی ایجاد کنند. متصدیان باید دانایی آیندهنگری و پیشبینی و علاج واقعه قبل از وقوع را داشته باشند.
اما سؤال دوم انصافا سؤالی بجاست و بهیقین از یک طلبه الاهیاتی انتظار آنست که بتواند پاسخ این سؤال را بدهد: آیا با وجود نهادهای قرآنی انفاق، اعطاء و احسان از یک سو، و از سوی دیگر معرفی طبقات فقراء، مساکین، ابن السبیل و امثال آنها، طرح اسلامی برای زندگی بهینه مسلمانان چیست؟ پاسخ این سؤال را درحد فهم و درک خود و مختصر عرض میکنم.
واقعیت این است که وضع زندگانی روزمره ما به نحوه اندیشه و تفکر عمومی ما و همچنین به معرفت دینی ما بستگی دارد. مگر میشود انکار کرد که جهل دینی یکی از اسباب و عوامل مؤثر در تلخ زندگی کردن ما در این جهان است؟ زندگی چنان تلخ و پررنجی که به خاطر جهل دینی وآغشته به مفاهیم مقدس، به همه تلخیها و رنجها دلخوش باشیم؛ زندگی کردنی که در واقع مردگی است ولی هرچه جان میکنیم تمام عمر حسابش کنیم و به امید فضاهای دروغینی که با تعلیماتی غیر صحیح برای خویش ساختهایم، دورنمایی خیالی تصور نماییم.
اجازه بفرمایید خاطرهای نقل کنم. چند سال قبل برای شرکت در یک همایش علمی به یکی از شهرهای هندوستان دعوت شدم. هتلی برای اقامت پیشبینی شده بود. درمسیر هتل صفهای طولانی را دیدم که اشخاصی با در دست داشتن کاسههای کوچک ایستادهاند و منتظرند نوبتشان برسد و ملاقه ای غذا به کاسههای آنان بریزند و با خوردن آن، شبی را به صبح برسانند. همان شب اول که در یکی از اتاقهای هتل استراحت کردم و صبح بیدارشدم، از پنجره به خیابان سرکشیدم. دیدم لودر شهرداری مشغول جمعآوری جنازهها از کف خیابان است. درحیرت فرورفتم که جریان چیست؟ با خود گفتم که هندوستان که به سلاح اتمی و علوم و فنون پیشرفته مسلح است، پس این وضعیت چیست؟ همان روز در ملاقات با یکی از میزبانان که از عالمان فرهیخته بود، جریان را جویا شدم. پاسخی داد که بهتم زد. گفت اینها که میمیرند کسانی هستند که نوبت غذا به آنان نرسیده است. آنان با گرسنگی جان میدهند و به این فقر و مرگ از روی گرسنگی خرسندند و خود را موفق میشناسند زیرا بر این اعتقادند که اگر چنین مفلوک زندگی کنند و درفلاکت بمیرند، روحشان به بدن یک «مهاراجه» (کسی که زندگی مرفه دارد)۱ وارد میشود. آنان این راه را برای خوب زندگی کردن آینده خویش انتخاب کردهاند!
بی تردید نهادهای حسن انفاق، زهد، قناعت و امثال آنها از یک سو و زشتی استغناء، اتراف و اسراف از سوی دیگر در ادبیات اسلامی نیاز به تفسیرهای عالمانه دارند و تعلیم نادرست آنها، نه تنها مفید نیست؛ بلکه بسیار مضراست. خداوند مرحوم استادشهید مرتضی مطهری (طاب ثراه) را غریق رحمت واسعه فرماید که در آثارش از جمله کتاب سیری در نهجالبلاغه، فصل مشبعی در معنای صحیح زهد بحث کردهاست ونیازی نمیبینم که من در اینجا تکرار کنم.
«انفاق» نهادی است که نشانه تقوا و ایمان شمرده شده و مکررا به آن دستور داده شده است. اما معنای آن چیست؟ انفاق چهرههای گوناکون دارد و مظهر عمده آن، به یقین هزینه کردن برای ایجاد فرصت برابر از طریق فراهم آوردن حداقلهای زندگی، آموزش و بهداشت است که در قانون اساسی ما هم به عنوان یک تکلیف برای دولت مشخص شده است. ایجاد فرصت برابر باعث میشود که یک استعداد برجسته بهدلیل عدم امکانات خانوادگی، از پیشرفت باز نماند و نفع این پیشرفت به همه جامعه باز میگردد. برقراری نظم و قانون و فرصت برابر باعث میشود هر مبتکری، مستقل از پیشنیه خانوادگی بتواند خلاقیت خود را با تلاش، به یک فرصت برای خودش و هممیهنانش تبدیل کند. بالابردن سطح زندگی جامعه، به سبب تلاش و ابتکار مردمان یک کشور در بستر سیاستگذاری علمی و درست اقتصادی انجام میشود؛ نه او را فقیر نگاه داشتن و صدقهخور ساختن.
موارد کمک بلاعوض را قرآن مجید چنین فرموده است: فَکُّ رَقَبَةٍ(۱۳)أَوْ إِطْعَامٌ فیِ یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ(۱۴)یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَةٍ(۱۵)أَوْ مِسْکِینًا ذَا مَترْبَةٍ(۱۶بلد).
آزاد کردن بنده یا طعام دادن در روز قحطی وگرسنگی به یتیمی که خویشاوند باشد یا به مسکینی خاکنشین. همچنین:
وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً (۸انسان)
خلاصه آنکه انفاقی که عنوان صدقه دارد و قصد قربت درآن شرط است، اینگونه انفاقها و منحصر به این موارد است. فقیهان والامقام (اعلی الله مقامهم)، بحث مصرف زکات فقیر و مسکین که از مستحقین زکاتند را با دقت تعریف کردهاند. انفاق بلاعوض به دیگر افراد، به یقین منافی با کرامت انسانی آنان است مگر سفرههای ضیافت دوستانه که موجب تکریم و احترام است و هرگز عنوان صدقه ندارد و قصد قربت نمیخواهد. (رک: شرح لمعه ، ج۳ص ۱۸۳، کتاب العطیه)
مسأله کیفیت زندگی و حیات طیبه در برنامه اسلامی، از همان قرون اول میان مسلمانان مورد گفتگو بوده است. قطعه زیبای جدال سعدی با مدعی، گفتگویی است میان دوصاحب نظر، یکی طرفدار زندگی فقیرانه و بهقول سعدی «درویشانه» و دیگری طرفدار زندگی مرفه همراه با مکنت و ثروت و بهقول سعدی «توانگرانه» . سعدی خود بر جانب دوم است و چنان نزاع جدی میشود که کار بهجای باریک میکشد، طوری که میگوید طرف مقابل که طرفدار درویشی بود: « تیغ زبان برکشید و اسب فصاحت در میدان وقاحت جهانید و بر من دوانید… تا عاقبت الامر دلیلش نماند ذلیلش کردم. دست تعدی دراز کرد و بیهده گفتن آغاز و سنت جاهلان است که چون به دلیل از خصم فرو مانند سلسله خصومت بجنبانند؛ چون آزر بتتراش که به حجت با پسر برنیامد، به جنگش برخاست که لَئِن لَم تَنتَهِ لَاَرجُمَنِّکَ، دشنامم داد، سقطش گفتم. گریبانم درید زنخدانش گرفتم.» (گلستان سعدی- جدال با مدعی)
برای نگارنده اطمینان حاصل است که ادبیات دینی ما به نحو بهترو شایستهتری تاب آن را دارد که با تفکر و تعمق و نظریهپردازی از تعلیمات اسلامی اعم از قرآن و سنت رسول الله (ص) و آموزههای اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، مردم را بهسوی زندگی بهتر رهنمون شویم.آنان را به تلاش و نشاط و خلاقیت در امر سازندگی اقتصادی در سایه معنویت و دین هدایت کنیم. بدینوسیله دین را از درون مسجد به درون زندگی روزمره بازار وکار و اقتصاد هدایت کنیم. این جمله در منابع معتبر ما وارد شده که رسول الله (ص) فرموده: الدنیا مزرعه الاخره (عوالی اللئالی ر۱ر ۲۶۶-۲۶۷) وآنقدر اهمیت داشته که فقیه والا مقام شهید ثانی رسالهای درشرح آن تألیف فرموده است. (متن این رساله، در مجله تراثنا، شماره۱۷، ص ۲۲۹۲۱۸ و ضمیمه سفینه النجاه اثر شیخ الاسلام مولی محمد طاهر قمی ص۱۴۹ ۱۵۸ منتشر شده)