hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > محمود دینی: برای آینه عبرت حاشیه می‌ساختند

محمود دینی: برای آینه عبرت حاشیه می‌ساختند

یکی از چهره‌های معروف و مطرح سینما و تلویزیون در دهه شصت، محمود دینی یا همان «علی» آینه عبرت بود؛ چهره‌ای که حاشیه‌های فراوانی برایش به‌وجود آمد و نزدیک به 25 سال فعالیتی نداشت.
گزیده گفت‌وگوی ایرناپلاس با این بازیگر در ادامه می‌آید:
* من در آن سال‌ها مسئولیتی داشتم در نهادی که متولی کارهای فرهنگی بود و طرح داستان یا سریال «آینه عبرت»  را هم به‌اتفاق آقای محسن شاه‌محمدی طراحی کردیم.
* از سال 65 تا سال 72 بالغ بر 50 عنوان آینه عبرت ساختیم.
* در سال 72 با یکسری مشکلات مواجه شدیم؛ سریال به اوج پربینندگی رسیده بود و شایعات زیادی هم برای من و آقای گلپایگانی مطرح بود.
* یک خلاصه پرونده‌ای را من می‌گرفتم، می‌دادم به آقای شاه‌محمدی، ایشان می‌نوشتند و سردار ابویی نگاه می‌کردند، سازمان مبارزه با مواد مخدر تأیید می‌کرد، تلویزیون تأیید می‌کرد و ما می‌ساختیم.
* روزنامه‌ها در آن زمان برای آینه عبرت حاشیه درست می‌کردند. مثلاً یکی از خبرها این بود که آینه عبرت تلفات داد و علی پدرش را کشت. می‌گفتند تحت تأثیر آینه عبرت، پدر را کشته است.
* در روزنامه و مجلات درباره نسبت من و شهرام شبپره می‌نوشتند. ایشان هنرمند محبوبی هستند، اما من نسبتی با ایشان ندارم.
* هیچ‌وقت در زمان پخش آن سریال نتوانستم با خانواده بیرون بروم.
*خودم آینه عبرت را تعطیل کردم، زیرا تهیه‌کننده، مدیرتولید و بازیگر نقش اول آن بودم و دیدیم که حرف و حدیث و شایعات خیلی زیاد شده و گفتیم که حالا یک عده دیگری کار کنند.
* روز فردای پخش آینه عبرت به اداره هم نمی‌رفتم و حتی از خانه بیرون نمی‌رفتم.
* یکی از مدیران آن زمان سازمان صدا و سیما به  من زنگ زد و گفت چرا رفتی در این مراسم و می‌رقصی؟
*فیلم یک مهمانی بود که دو سه تا از بازیگران بودند و بازیگر خود سریال آینه عبرت هم بود. همه می‌زنند و می‌رقصند و یکی آن وسط می‌گوید: علی! و دوربین برمی‌گردد و این علی می‌رقصد.
* در لانگ‌شات انگار من هستم و حتی خود من هم یک لحظه شک کردم و وقتی یک ذره زوم کرد معلوم شد که من نیستم. به‌خاطر همین فیلم، طوماری جمع شد و مستندی ساختند.
* تلفن خانه من پیغام‌گیر داشت و پیغام‌گیر صدای زن بود. آن زمان می‌گفتند چرا منشی تلفن خانه‌ات صدای زن است؟ صدای خودم را گذاشتم و باز هم اعتراض کردند.
*دستمزد من برای آینه عبرت بیشتر از سی هزارتومان نبود.
* در آن سال‌ها به زیارت قم رفتیم و حرم تعطیل شد و ما را با اسکورت از آنجا خارج کردند.
*دستمزد من و آقای گلپایگانی یک اندازه بود.
* چرا بدآموزی‌های آینه عبرت برای من بود و ترقی و امضا و آمارش برای مدیران فرهنگی؟
* پرونده آینه عبرت را بستیم و رفتم به سینما و سالی یکی دو فیلم هم بازی کردم که پرفروش بودند.
*«تابع قانون» را سال 64 و قبل از آینه عبرت بازی کردم و نقش چندانی هم نداشتم. اما بعد از آینه عبرت سراغم آمدند و عکس مرا روی پوستر این فیلم انداختند و باعث شد فروش کند و من جدی‌تر وارد سینما شدم.
* شغل اصلی من فیلم‌برداری است و من یکی از فیلم‌برداران بخشی از جنگ بودم و در زمان جنگ خیلی تصویر گرفتم.
* الان یک عده‌ای می‌روند و یک چنگی به سازمان مواد مخدر می‌زنند و پولی می‌گیرند و می‌آیند و آن چیزی که باید را هم نمی‌سازند.
*به‌خاطر بیکاری مجبور شدم انگشترم را بفروشم.
* اگر مدیران خوب کار می‌کنند سازمان صدا و سیما بگوید که چرا ریزش بیننده دارد و مردم ماهواره‌ها را بیشتر تماشا می‌کنند؟
* یک نفر را بی‌دلیل گوشه‌نشین می‌کنیم و یکی دیگر را به‌زور می‌خواهیم بازیگر، کارگران و نویسنده کنیم.
*هیچ‌کس به من کاغذ نداد که تو ممنوع‌الکار هستی، اما به من اجازه فعالیت هم ندادند.
*بیایند بگویند که چه کرده‌ام که باید مجازات شوم.
*من با زدن لوله بر سروصورت هم به تلویزیون و سینما نیامدم.
*دستمزد من از بازیگران مطرح آن زمان بیشتر بود.
* تا الان نه دستگاهی رسماً من را ممنوع از کار کرد و نه دستگاهی من را خواست که بیا کار بکن.
* به تهیه‌کنندگانی که اسم من را به‌عنوان بازیگر به وزارت ارشاد برای دریافت پروانه ساخت می‌دادند، می‌گفتند حالا چرا ایشان؟
*مجوز دریافت شرکت سینمایی را به ارشاد دادیم و پروانه‌اش را گرفتیم اما فعال نبود، زیرا باندهای مخوفی بودند که این طرف و آن طرف می‌رفتند و پول می‌گرفتند و نمی‌گذاشتند بقیه کار کنند. در آن شرکت معمولاً تیزرهای تلویزیونی و اکثراً درباره مواد مخدر می‌ساختم.
دیگر اشتیاقی برای بازی ندارم
* مرا به مهمانی افطاری آقای احمدی‌نژاد دعوت کردند. در آن جلسه گفتم که من توان این را دارم که خارج از صدا و سیما یک تلویزیونی را راه‌اندازی بکنیم، اما با سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی ایران.
* طرح و ایده را خواستند و وزارت ارشاد می‌فرستاد جایی که باید نظر می‌داد و استعلام گرفتند و بعد از هشت ماه جواب دادند. ما طراحی‌اش کردیم و بسترش را آماده کردیم و تسترمان منتشر شد.
* بعضی از بچه‌ها کلیپ‌هایی را می‌آوردند برای پخش از شبکه به ما می‌دادند که به شبکه‌های بیگانه ندهند. کلیپ‌ها یا فیلم‌های کوتاه یا مستندهایی بودند که ساخته بودند و ما پخش می‌کردیم.
* از کسی برای پخش هزینه نمی‌گرفتیم، زیرا اگر می‌خواست پول بدهد می‌رفت به شبکه‌های خارجی پرداخت می‌کرد. ما هنوز سرپا نشده بودیم و اول راه، آزمایشی بودیم.
* منابع اولیه شبکه ما بالغ‌بر چهارصد و پنجاه میلیون بود که اتفاقاً صد تومانش را من خودم دادم و پنجاه تومانش را یکی از دوستان داد و سیصد تومانش را هم یک بنده خدایی داد به اعتبار مجوزی که این تلویزیون داشت.
* به دو شبکه دیگر هم هم‌زمان با من مجوز دادند و من نمی‌دانستم که سپر بلا شدیم و بعد در برنامه هفت دیدم چه جنجالی به پا شده است و نشستند در این برنامه و گفتند که خوردند و بردند.
* ما هنوز فیلم کسی را پخش نکرده بودیم، اما فهرست فیلم‌هایی که تهیه‌کننده‌ها به شبکه‌های ماهواره‌ای دادند معلوم است.
* ساعت دو نصف شب بود که از همان برنامه هفت، آقای جیرانی گفت که مجوز شبکه‌ها باطل شده است.
* خود آقای حسینی که وزیر ارشاد بود گفت مجوزها به قوت خودش باقی است و برو کارت را انجام بده.
* چهار روز بعد از اماکن عمومی به من زنگ زدند که این شبکه چیست؟ گفتم مجوزش را وزارت ارشاد به من داده است. گفت آدرس کجاست؟ آدرس را دادم و سه روز بعدش آمدند دفتر را پلمپ کردند و همه را ریختند بیرون.
* سال 89 شبکه را بستند و حالا من بدو آهو بدو. این دوربین‌های مردم داخل استودیو بود و آقایی که به ما چک سیصد میلیونی داده بود. وضعیت به هم ریخته‌ای شد.
* مجوز شبکه ما را باطل کردند و من نمی‌توانستم حقم را بگیرم و بگویم که وزارت ارشاد مسئولیت این کار را دارد. دستم به آقای حسینی، وزیر و آقای احمدی‌نژاد هم نمی‌رسید. اصلاً آقای احمدی‌نژاد را می‌توانستیم بینیم؟ یک مجوزی را به ما دادند و نزدیک به ششصد میلیون تومان بدهی بالا آمد.
*دوربین‌ها را نصف قیمت فروختم. زندگی‌ام را فروختم تا فقط این چک‌ها را پاس بکنیم.
* گفتم این مجوز وزارت ارشاد است و اگر تخلفی کردم لااقل تخلفم را بگویید. وزارت ارشاد خودش را کنار کشید و زیر حرفشان زدند.
* الان به جای یک شبکه، صدها شبکه فیلم‌های این دوستان را پخش می‌کنند. پس چرا جلوی این‌ها را نمی‌گیرید؟
* الان فیلم‌ها دارند در کنار خیابان‌ها پخش می‌شوند، پس چرا جلویشان را نمی‌گیرید؟ من که کنار بودم، من که با شما بودم و آمدم با یک بدبختی یک سرمایه خصوصی این کار را کردم. آن‌وقت تو مرا زدی؟
* خلاصه در شبکه هم بسته شد و باز موج وحشتناکی در زندگی ما به وجود آمد و شریکی که با ما بود هم دستش به جایی بند نبود که چک را برگشت بزند و ما را به کلانتری بکشاند و ما هم همین جوری ایستادیم که چه کار باید بکنیم؟
* آقای احمدی‌نژاد! اگر در چهارچوب تو نبود برای چرا به من مجوز دادید؟ این ماجرا هم تمام شد و کسی نگفت در این مدت از کجا آوردید و خوردید؟
*با بدبختی نان و پنیر را فراهم می‌کردیم. حداقل این را که می‌توانستم بخورم و بگیرم و به بچه‌ها بدهم. بلد بودیم که بنشینیم پشت یک ماشینی و مسافرکشی کنیم.
*شانزده سالم بود که به این سینما و هنر آمدم و راه ‌رفتن در سینما را بلدم و همه را هم می‌شناسم و پول‌هایی که می‌گیرند را هم می‌شناسم و می‌دانم.
* قرار نیست بازی بکنم و من دیگر هیچ اشتیاقی به بازیگری ندارم. کبوتری که گرفتی و پرش را قیچی کردی دیگر اشتیاقی به پرواز ندارد.
* بازیگری که در سینما محبوبیت و هوادار دارد، نمی‌آید مجری تلویزیون بشود. من با اجرای بازیگری که در سینما و تلویزیون محبوبیت دارد مخالفم.
* در دنیا این‌طور است که بازیگرانی که در سینما کمی فروکش دارند و افتِ بازی دارند و سنشان بالا می‌رود،  می‌آیند در تلویزیون بازی می‌کنند یا مجری می‌شوند، نه جوانی که الان سوپراستار است.
* هرکس باید در کاراکتر خودش جا بیفتد. مثلاً شما وقتی روحانی هستی برای همیشه روحانی هستی و هیچ نقش دیگری نمی‌توانی بازی کنی، چون مردم شما را با آن روحانی دیدند.
*من با بازی یک بازیگر در نقش‌های متفاوت مخالفم. بازیگر باید در یک نقش جا بیفتد و مردم او را بپذیرند.
* هرکسی خسرو شکیبایی و پرویز پرستویی نمی‌شود. این‌ها استثنا هستند و حسابشان را باید جدا کنیم از دیگران.
*به من اگر نقش روحانی پیشنهاد شود، نمی‌پذیرم زیرا انتخاب اشتباهی است.
* بیشتر تخصص من در ساختن فیلم‌های اکشن و مواد مخدر است. اگر بتوانم فیلم جدیدم (گروگان) را خوب بسازم و پلان‌هایی که دوست دارم به‌خوبی دربیاید، مردم وقتی این فیلم را نگاه می‌کنند با دل خوش از سالن سینما بیرون می‌آیند.
* دو طرح برای تلویزیون دارم، اگر بتوانم مهمان خانه مردم باشم و شادی را به خانه‌های مردم برگردانم می‌توانم مردمی که با تلویزیون قهر هستند را آشتی بدهم.
*خانه من تلویزیون است.
* مرا به مهمانی افطاری آقای احمدی‌نژاد دعوت کردند. در آن جلسه گفتم که من توان این را دارم که خارج از صدا و سیما یک تلویزیونی را راه‌اندازی بکنیم، اما با سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی ایران.
* طرح و ایده را خواستند و وزارت ارشاد می‌فرستاد جایی که باید نظر می‌داد و استعلام گرفتند و بعد از هشت ماه جواب دادند. ما طراحی‌اش کردیم و بسترش را آماده کردیم و تسترمان منتشر شد.
امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد