hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > مرد مو نقره‌ای با اسم مستعار!

مرد مو نقره‌ای با اسم مستعار!

رمان «رئیس‌جمهور گم می‌شود» نوشته­ مشترک بیل کلینتون، رئیس‌جمهوری سابق آمریکا و جیمز پترسون، نویسنده­ مشهور آمریکایی، در بازارهای جهانی با استقبال خوبی مواجه شده و از همان ابتدا انتظار می‌رفت که به‌زودی ترجمه­ فارسی آن نیز وارد بازار کتاب شود.
طبق اطلاعات درج‌شده در وب‌سایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، اول بار نشر کتاب مرو با ترجمه­ بامداد بهنام این رمان را به ثبت رسانده است، اما با توجه به سابقه­ ترجمه و انتشار کتاب‌های پرفروش خارجی در کشورمان باید انتظار ترجمه‌های بیشتری از این رمان را داشته باشیم؛ ازجمله ترجمه خانم نسرین مجیدی که توسط انتشارات روزگار راهی بازار کتاب شده است.
موضوعی که اینجا مطرح می‌شود کیفیت ترجمه‌های مختلف از این کتاب است. قضاوت قطعی درباره کیفیت، درستی و دقت یک ترجمه بالطبع کار آسانی نیست، زیرا عوامل بسیاری در تولید یک ترجمه دخیل هستند و هرکدام از آنها می‌تواند تأثیر بسزایی در کیفیت ترجمه داشته باشد. اینجا صرفاً قصد داریم برخی اشتباه‌های مستقیم 2 مترجم متفاوت این اثر را به اختصار بررسی ‌کنیم و مشکلات مربوط به ویراستاری، صفحه‌بندی، چاپ و پخش کتاب موضوع بحث ما نیست.
گاهی اوقات صرفاً با خواندن ترجمه می‌توان اِشکال را متوجه شد، اما گاهی هم یافتن ایرادهای ترجمه مستلزم مقایسه و تطبیق ترجمه با متن اصلی است. در سطر نخست فصلِ اول این کتاب، در ترجمه­ خانم نسرین مجیدی می‌خوانیم: «کمیته انتخاباتی کاخ نظم خواهد گرفت...» جمله‌ای کاملاً بی‌معنی که خواننده هیچ مفهومی از آن برداشت نمی‌کند و از همان ابتدا، کتاب را با یک ابهام شروع می‌کند،
اما بامداد بهنام این جمله را به این صورت نوشته: «کمیته­ منتخب کنگره­ آمریکا تشکیل جلسه می‌دهد....» که جمله مفهوم‌تر و قابل درک‌تری به خواننده ارائه می‌دهد.
با مقایسه­ متن ترجمه‌­شده با متن اصلی داستان، ایرادهای بیشتر و فاحش‌تری مشخص می‌شوند. در صفحه­ اول کتاب، این جمله را داریم:
بهنام: «بعضی اوقات، هیچ کاری جز زود دست به‌کار شدن و حمله کردن به حریف جواب نمی‌دهد.»
مجیدی: «از بعضی جهات، تنها کاری که از شما برمی‌آید این است که بپرید و عقب‌نشینی کنید.» 2 ترجمه با مفهوم کاملاً متفاوت از یک جمله­ کتاب. با بررسی متن اصلی متوجه می‌شویم که مشکل اصلی در ترجمه­ jump in و fight back است. مجیدی fight back را «عقب‌نشینی کردن» ترجمه کرده؛ یک ترجمه­ کاملاً اشتباه و معکوس. fight back معنی «مقاومت‌کردن، دست به حمله­ متقابل‌زدن» می‌دهد، نه «عقب‌نشینی کردن». از سوی دیگر، درست است که jump معنای پریدن می‌دهد، اما jump in یک اصطلاح است و مترجمی که وارد حوزه­ ترجمه­ و انتشار کتاب می‌شود باید بداند که ترجمه­ کلمه به کلمه اصطلاحات و افعال دوکلمه‌­ای، کار اشتباهی است که موجب می‌شود معنای اصلی منتقل نشود. jump in معنای «فوراً وارد عمل شدن، فوراً دست به‌کار شدن» می‌دهد. با توجه به‌ معنای این دو اصطلاح، مشخص است که بهنام ترجمه­ درستی از این جمله ارائه داده است.
در ادامه به این جمله می‌رسیم:
بهنام: مردی با موهای جوگندمی در مرکز این ردیف، پشت اتیکت اسمی که رویش نوشته، آقای رودس، گلویش را صاف می‌کند.
مجیدی: یک مرد مو نقره‌ای وسط آنها نشسته، با نام مستعار آقای رادز، سینه­ اش را صاف می‌کند.
عبارت «مرد مو نقره‌ای» در ترجمه­ مجیدی به گوش خواننده آشنا نیست، «مردی با موهای جوگندمی» در ترجمه­ بهنام در فارسی درست‌­تر و رایج‌­تر است. احتمالاً خانم مجیدی «نام مستعار» را برای کلمه­ nameplate انتخاب کرده؛ یک انتخاب کاملاً اشتباه. Nameplate معنای «تابلو، پلاک، اتیکتِ اسم» می‌دهد، نه نام مستعار!
در پاراگراف بعدی هم جمله­ زیر را داریم:
بهنام: خم‌شدن به جلو ممکن است مرا ضعیف و پست جلوه دهد، شاید خیال کنند نیاز به بخشش­‌شان دارم.
مجیدی: خم شدن به جلو مرا نزد آنان ضعیف‌­تر نشان می‌داد و به‌نظر می­‌رسید که خدمتکار آنان هستم.
معلوم نیست مترجم کلمه­ «خدمتکار» را به‌عنوان معادل کدام کلمه­ متن اصلی درنظر گرفته است. احتمالاً I'm at their mercy را «خدمتکار کسی بودن» ترجمه کرده؛ درصورتی‌که این اصطلاح معنی «در چنگ کسی اسیر بودن، از کسی انتظار ترحم و عفو داشتن» می‌دهد. در نتیجه ترجمه­ بهنام، یعنی «نیاز به بخشش‌­شان دارم» ترجمه درستی از این جمله است.
به‌طورکلی، به‌نظر می‌رسد خانم مجیدی برای تمام واژه‌های متن انگلیسی، معنای اول آنها را در نظر گرفته و حتی با وجود بی‌معنی شدن متن، سراغ معنای دوم یا سوم یک واژه نرفته است. به‌عنوان مثال به جمله­ زیر توجه کنید:
مجیدی: به‌طور کلی بهتر است که در این متن او را با عنوان «آقای رئیس» نام ببرم.
در این جمله، context را «متن» ترجمه کرده و cal را «نام بردن» ترجمه کرده است. «متن» معنای اول واژه context است، اما با توجه به موضوع پاراگراف و جمله‌های قبل و بعد، مشخص می‌شود که اینجا «متن» اصلاً معادل خوبی برای context نیست، بلکه مترجم باید از معنای دوم این واژه یعنی «موقعیت، وضعیت، اوضاع و احوال» استفاده می‌کرده. همچنین در مورد فعل call، مترجم باید اینجا از معنای دیگر این واژه، یعنی «صدا کردن» استفاده می‌کرده است. بهنام این جمله را اینگونه ترجمه کرده: «قاعدتاً در این وضعیت باید او را «جناب آقای رئیس دادگاه» خطاب کنم» که با توجه به نکات گفته‌ شده، ترجمه­ قابل­‌قبولی محسوب می‌شود.
اگر بررسی مقابله‌ای متن اصلی و ترجمه‌ها را ادامه دهیم، تعداد این اشتباه‌های مربوط به معادل­ گزینی در ترجمه خانم مجیدی بیشتر و بیشتر می‌شود. در مجموع، با بررسی بیشتر هر دو ترجمه به همین روش مشخص می‌شود که ترجمه­ بامداد بهنام از کیفیت مطلوبی برخوردار است. مترجم در اکثر قریب به اتفاق موارد معادل‌های درست و مناسبی برای واژه‌ها و اصطلاحات متن اصلی انتخاب کرده است.
بدیهی است که وقتی کتاب، فروش جهانی بسیار خوبی دارد، به‌خصوص وقتی که نویسنده­ آن اثر از شهرت جهانی برخوردار است و می‌تواند تا حدودی فروش را تضمین کند، رقابت ناشرها برای ترجمه­ کتاب و عرضه­ هرچه سریع‌تر آن به بازار آغاز می‌شود، اما علاوه بر سرعت، موضوع دیگری که اهمیت دارد کیفیت ترجمه است. اینکه ناشر به هر قیمتی سعی کند کتاب را زودتر از رقبای خود وارد بازار کند شاید در یکی دو هفته اول برای او آورده مالی داشته باشد، اما با گذشت زمان و رو شدن کیفیت، بدیهی است که اثری ماندگار و پرفروش می‌شود که دهان به دهان معرفی می‌شود و خواننده از خواندنش لذت می‌برد. به‌نظر می‌رسد که این قبیل تصمیمات نه به نفع ناشر هستند و نه به نفع وضعیت نامساعد بازار کتاب و نشر.
امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد