از کودکی پایش به معرکه پردهخوانها باز شده بود اما اتفاقی که پیشکسوت تئاتر مشهد را بهطور جدی در مسیر تئاتر هدایت کرد، روبهرو شدن با استاد ماشاءا... اسدینژاد، عروسکگردان مشهدی، در یک نمایش سیاهبازی و خیمهشببازی و موسیقی بود.
علی آزادنیا متولد١٣٣۴ نیشابور است که پس از فوت ماشاءا... وحیدی، اصغر قفقازی و ماشاءا... اسدینژاد، نمایشهای شادیآوری را در خراسان روی صحنه برد. این هنرمند پیشکسوت که خود کارگر ساختمان بود، جمعی از کارگران را گرد هم آورد و گروه «کارگران» مشهد را به ثبت رساند. در این گروه هنرمندانی چون زندهیاد محمد رخی و حسن شیبانی که قالیباف بودند، تقی هـاجری، راننده اتوبوس، علی امیری راننده تاکسی، محمد بربر چوببُر، علی ابراهیمی محصل و غلامرضا نیکبخت که کارگر کارخانه بود، حضور داشتند. این هنرمند باسابقه تئاتر مشهد حدود ۱۱۲نمایش در مقام بازیگر، نویسنده و کارگردان در کارنامه هنری خود دارد. نام او همچنین در۳۰کار تلویزیونی و ۳کار سینمایی به ثبت رسیده است.
نمایشهای «شقایق دره»، «دری که کوبه ندارد»، «خانات»، «نقل تلخ»، «سنجاقکهـا»، «منش پهلوانی»، «رنگ و نیرنگهـا»، «بهسوی خورشید»، «حسنی نگو یه دستهگل»، «مسافری از هند» و «حدیث رفتن» برخی از آثار این هنرمند است.
گفتوگوی ما با پیشکسوت تئاتر مشهد درباره نمایشهای سیاهبازی، گروه تئاتر کارگران و فاصله بین نسل قدیم و نسل جدید است.
دورهای در یکی از گروههای سیاهبازی مشهد بودید، فعالیت این گروهها چگونه بود؟
ما هیچ آموزشی ندیده بودیم اما ذوق داشتیم تئاتر کار کنیم. قبل از ما هم گروههایی بودند؛ مثلا گروه نقاشان که در اعیاد و جشنها برنامه اجرا میکردند. آنها را که میدیدیم، دوست داشتیم ما هم چنین گروهی داشته باشیم؛ برای همین چند نفری که دورهم بودیم، متنهایی مینوشتیم یا نمایشهایی را بهصورت بداهه اجرا میکردیم.
در این نمایشها کاراکتری با عنوان «زنپوش» داشتیم که بازیگر آن، لباس زنانه میپوشید و آن نقش را اجرا میکرد. اجراهایمان هم بیشتر سر چهارراه یا داخل محل بهمناسبت اعیادی چون نیمه شعبان بود. تمام دکور ما هم به چند وسیله ساده خلاصه میشد؛ مثل تخت، قالی و پرده که از هممحلهایها میگرفتیم. همین که محله را تزیین میکردیم، مردم میدانستند که قرار است نمایش اجرا شود. اهالی جمع میشدند و ما هم اجرا میکردیم.
از چه زمانی تئاتر صحنهای را شروع کردید؟ آن زمان تئاتر مشهد به چه شکل بود و چه وضعیتی داشت؟
من از سال۵۶ وارد اداره تئاتر شدم. در آن زمان درِ تئاتر به روی همه باز نبود. دانشگاه رفتن، آسانتر از ورود به تئاتر بود. کسانی وارد این هنر میشدند که دورههای علمی را گذرانده بودند. مثل حالا نبود که هرکس بهراحتی وارد این کار شود.
استادان شما چه کسانی بودند؟
من در آن زمان نزد داریوش ارجمند، مرحوم فریدون صلاحی، مرحوم همایونی و آقای کاظمی و مرحوم دکتر وثوق، آموزش تئاتر دیدم.
آن زمان گروههای تئاتری چه وضعی داشتند؟
گروهها امکانات کم اما مستقلی داشتند. در اداره هنر هرکدام اتاقی داشتند. بیوگرافی و رزومه کاری هر گروه را نیز به در و دیوار چسبانده بودند و معلوم میشد که هر گروه چه موفقیتهایی داشته است. تمرینات نیز روی اصول بود و منظم. مثل حالا نبود که گروهها بیشتر وقتها سرگردان هستند و برای تمریناتشان مشکل دارند.چند گروه فعال تئاتر آن زمان هم عبارت بود از «توس» که گروه داریوش و انوشیروان ارجمند بود. «رودکی» گروه رضا صابری، «پارک» گروه رضا کیانیان و «کارگر» که گروه خودمان بود. وقتی وارد اداره تئاتر شدم، آقای لطفی به ما نیز اتاقی برای تمرین داد و اینگونه شد که توانستیم اظهار وجود کنیم.
گروه «کارگر» بهعنوان گروهی که تعدادی از کارگران عضو آن بودند، چطور شکل گرفت؟
بعد از سالها اجرای نمایش محلی، به فکر افتادیم که کارمان را جدیتر و علمیتر ادامه بدهیم. همین شد که به مرکز تئاتر و جناب دکتر لطفیمقدم مراجعه کردیم و موفق شدیم زیر نظر آن مرکز تئاترمان را ادامه بدهیم. خود من کارگر کار ساختمانی بودم. با چند نفر از دوستانم که روزنامهفروش، قالیباف و... بودند و هرکدام شغل خاص خودشان را داشتند، گردهم آمدیم و با همین افراد، گروه کارگر را تشکیل دادیم.
امروز تعدادی از اعضای گروه فوت کردهاند اما گروه هنوز فعالیت میکند. این گروه چند بار عضوگیری کرده است. یکبار هم بهعنوان پرکارترین گروه از انجمن، لوح تقدیر گرفتیم.
فرق تئاتر دوره شما با تئاتری که جوانها روی صحنه میبرند، چیست؟
قدیمیترها، چه در گذشته و چه همین حالا، بیشتر سعیشان بر آموزشی بودن نمایش و جای دادن آموزههای اخلاقی در محتوای نمایش بوده است ولی جوانها طور دیگری از تئاتر استفاده میکنند. وقتی کارهای امروزی را میبینم، خیانت، اعتیاد و معضلات اجتماعی روی صحنه پررنگ است. بهنظر من، تئاتر امروز ما چیزی ندارد که به فرهنگ اضافه کند.
این نوع نگاه جوانها بهخاطر شرایط خاص اجتماع این دوره نیست؟
بله هست اما بخش زیادی از آن برمیگردد به افرادی که بدون علم و دانش و بدون اینکه حتی بدانند تئاتر چیست، این مفاهیم را شکل میدهند. این بیتخصصی، تئاتر را بیحفاظ کرده است.
تئاتر جوان، تئاتر تجربه شیوههای نوست، این سبک تئاتر را میپسندید؟
جوان، فکر و نگاهش جوان است و امروزیتر. قطعا نگاهش فراتر از نگاه من است اما من حرکت و حرف زشت روی صحنه را نمیپسندم، درحالیکه میشود بدون اینها هم کار نو روی صحنه برد. این ضدفرهنگ بودن برای نسل من که حرف خوب میآموخت، کمی سنگین است. هرچند برخی جوانها تحصیلکرده و فهیم هستند و راهشان را پیدا میکنند. اما آن جوانی که نه دوره تئاتر دیده و نه مطالعهای در این حوزه کرده و همه فعالیت هنریاش به حضور در گروه تئاتر محدود شده است، متوجه نمیشود که برخی چیزها خطرساز است.
امروز تعامل بین جوانها و پیشکسوتان چگونه است؟
برخی جوانها از پیشکسوتان دعوت به کار کرده، مشورت میگیرند ولی برخی از آنها اصلا ما را قبول ندارند؛ چون میدانند کاری که آنها میکنند، انتقاد بزرگان تئاتر را بهدنبال دارد؛ به همین دلیل خودبهخود از پیشکسوتان فاصله میگیرند اما این کار خوب نیست. درواقع نسل ما و نسل جوان لازم است بههم نزدیک شوند. باید تجربه و نوآوری با هم
جمع شود.
علی آزادنیا پس از این همه سال کار کردن اگر در گوشهای خلوت کند، حسرت چه چیز را میخورد؟
من حسرت میخورم که چرا در تئاتر کم تلاش کردم. نتوانستم آن را خوب تربیت و نگهداری کنم و آنطور که باید به نسل جدید انتقال دهم.
تئاترضدفرهنگ را دوست ندارم
از کودکی پایش به معرکه پردهخوانها باز شده بود اما اتفاقی که پیشکسوت تئاتر مشهد را بهطور جدی در مسیر تئاتر هدایت کرد، روبهرو شدن با استاد ماشاءا... اسدینژاد، عروسکگردان مشهدی، در یک نمایش سیاهبازی و خیمهشببازی و موسیقی بود.
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران