صدرالسادات در رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای رُم دانشآموخته شد و بعد از پنج سال به دلیل آنکه هنر معاصر غرب نمیتوانست چیز تازهای به او بیاموزد، به ایران بازگشت. صدرالسادات که داوری جشنوارههای مختلفی را در کارنامه دارد، مدرس دانشگاه است و در رشتههای طراحی، نقاشی آبرنگ، رنگ روغن، اکریلیک و نقش برجسته نیز فعالیت میکند.
او در طول سالهای فعالیتش در نمایشگاههای مختلف داخلی و خارجی شرکت داشته و از سوی نمایشگاه نقاشان شهر رُم و نمایشگاه بینالمللی ایتالیا تقدیر شدهاست.
آقای صدرالسادات شما نقاشی را چگونه تعریف میکنید؟
نقاشی به هیچ صفت یا مکملی نیاز ندارد. نقاشی، خود دنیایی است که هنرمند میتواند آن را کشف کند و مسائلی که مرئی نیست را نشان دهد. در واقع نقاشی هنر ناگفتنیها و نادیدنیهاست. ما به وسیله نقاشی دنیایی دیگر را نشان داده و فضایی تازه را مقابل دیدگان مردم قرار میدهیم.
نقاشی در زندگی افراد چه تأثیری دارد؟
نقاشی یک زبان تصویری است، بنابراین ما میتوانیم با یک تصویر روایتگر باشیم و عالم و دنیای خودمان را نشان دهیم. نقاشی در علوم نیز کاربرد دارد. برای آموزش آسانتر و بهتر مشکلترین کتابهای علمی مثل آناتومی، از نقاشی و طراحی استفاده میشود. بنابراین نقاشی نه فقط به عنوان یک هنر بلکه به عنوان یک کاتالیزور میتواند در تفهیم و انتقال آسانتر دروس علمی کمک کند. رنگ نیز در تلطیف احساسات انسان مؤثر است. همانطور که ما رشتهای در روانشناسی با عنوان رنگ درمانی داریم، به این ترتیب باید به نقاشی و طراحی در زندگی
توجه داشت.
با توجه به صحبتهای شما، نقاشی میتواند در زندگی انسان نقش مؤثری داشته باشد، بر این اساس آیا در جامعه ما آنچنان که باید به نقاشی توجه میشود؟
در آموزش و پرورش ایران تمرکز روی دروس نظری است و دروس مطابق با سن کودکان طبقهبندی نشدهاند. در این میان بچهها ناگزیر به فراگیری مطالبی هستند که خلاصهای از دروس دانشگاهی است. در آموزش و پرورش ما نیاز کودک به بازی و سرگرمی فراموش شدهاست. تمرکز بیشتر روی ورزش، نقاشی و هنر، در دوران ابتدایی، دلبستگی کودکان را به مدرسه بیشتر میکند. این روزها به محض اینکه مدارس تعطیل میشوند، فریاد شادی بچهها فضا را پر میکند. گویی که آنها از زندان رها شدهاند. این نشان میدهد بچهها از این فضا به تنگ آمدهاند. این توجه نکردن به هنر باعث میشود زمانی که بچهها به دوران دبیرستان میرسند دیگر از درس خسته شوند.
یک فرد میتواند بدون آنکه تحت آموزش قرار بگیرد، نقاش حرفهای شود؟ یعنی میتواند تنها براساس استعداد و تجربه کارش را پیش ببرد؟
به طورکلی انسان موجودی است که باید آموزش ببیند، خود به خود کسی پیشرفت نمیکند. هرکس که این ادعا را دارد، مطمئن باشید دروغ میگوید.
جدا از بحث آموزش، مردم ما با نقاشی آشنا هستند؟ هنر نقاشی را درک میکنند و آثار این رشته هنری را خریداری میکنند؟
نقاشی مخاطب خاص خودش را دارد. این مخاطبان به دیدن نمایشگاهها میروند و آثار تازه هنری را جستوجو میکنند. در حقیقت ما نمیتوانیم عموم مردم را به سمت رشته نقاشی سوق دهیم، مگر اینکه سواد بصری آنها را افزایش دهیم. تنها زمانی که سواد بصری مردم عادی افزایش پیدا کند، به دیدن آثار هنری راغب میشوند. اما اگر از هنر به لحاظ مادی و مالی در ایران استقبال نمیشود، به علت نداشتن تعریفی درست و مشخص از اقتصاد است. اقتصاد ایران بیشتر متکی بر مواد کانی و مواد نفتی است و روی نیروی انسانی سرمایهگذاری نمیشود. اگر ما روی اقتصاد هنر کار کرده، آن را دریابیم و نشان دهیم از راه هنر نیز میشود به یک اقتصاد بهتر رسید، مردم عادی نیز به سمت خرید آثار جذب میشوند. آنها وقتی ببینند، یک اثر ارزش افزوده پیدا میکند، بدون آنکه دوستدار هنر باشند اثر را
خریداری میکنند.
این اهمیت ندادن به اقتصاد هنر باعث دلسردی هنرمندان نمیشود؟
اگر شما انگیزه و عشق را از دست دهید، قطعا دلسرد میشوید. ولی فقط هنر را نباید از بعد اقتصادی نگاه کرد. اگر عشق به کار باشد و با معیار معنوی هنرمند شارژ شود، میتواند حتی بدون چشمداشت مالی کار کند و قلم بزند.
مادرم همیشه میگفت از این کارها نان در نمیآید. ولی من ماندم و پیوسته کار کردم. اگر به عقب برگردم باز همین رشته را انتخاب میکنم. اینروزها دنیای ما به محقق و دانشمند نیازی ندارد بلکه به هنرمند و ناجی نیاز دارد. چون این دنیا به آدمهایی احتیاج دارد که صلح جهانی را بشارت دهند. به غیر از هنرمند چه کسی میتواند چنین فضای آرمانی ایجاد کند.
شما در جشنوارههای مختلفی داور بودید، برگزاری جشنوارهها کمکی به پیشبرد هنر نقاشی میکند؟
در جشنوارههای جوان، همیشه چهرههای مستعدی شناخته میشوند. اما این چهرهها بعد از آنکه مقام میآورند، فراموش میشوند، در واقع داوران تنها به صورت لحظهای چهار نفر را خوشحال میکنند. این افراد مستعد را نباید رها کرد. ما باید آنها را پرورش دهیم، بدون کنکور به دانشگاه بفرستیم و زمینه تحصیلات هنری را برای آنها ایجاد کنیم.
وضعیت هنر نقاشی در مشهد را چطور میبینید؟
۴٠ سال پیش در مشهد هیچ مرکز هنری، هنرستان و آموزشگاهی وجود نداشت. به تدریج مراکز هنری باز شد و باعث تروج هنر در شهر مشهد شد. این روزها ما درباره فضای آموزش قوی هستیم. اما از نقاشان مشهدی نه از لحاظ مادی، نه از لحاظ معنوی حمایتی صورت نمیگیرد. درحالی که اگر به این زمینه توجه شود، یک ظرفیت اقتصادی خوب برای مشهد ایجاد میشود. مسئولان میتوانند مجتمع فرهنگی امام رضا(ع) را در اختیار هنرمندان بگذارند تا این مجتمع خانه هنرمندان باشد. الان فعالیت انجمن تجسمی به برگزاری کلاسهای آموزشی و برپایی جند جلسه در طول سال محدود شدهاست. برگزاری کلاسهای آموزشی باید به آموزشگاه آزاد هنری، هنرستانها و دانشگاهها محول شود، ما نباید در انجمن تجسمی کلاس برگزار کنیم. انجمن باید با برخورداری از یک مدیریت هنری، فضایی ایجاد کند که نقاشان دور هم جمع شوند و آثار ماندگار تولید کنند. مدیریت هنری نیز باید تلاش کند تا این آثار به جهان هنر معرفی
شود.
خراسان رضوی| معجزه انگیزه و عشق
مهران صدرالسادات از استادان هنرمند خراسانی است. او در سن ١۵ سالگی از قوچان به مشهد مهاجرت کرد و بعد از آنکه دیپلمش را در رشته تجربی گرفت و خدمت سربازیاش را پشت سر گذاشت به ایتالیا رفت.
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران