hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > استان ها > دلنوشته ای برای دختر آبی

دلنوشته ای برای دختر آبی

همزمان با افزایش واکنش ها به فوت دختر آبی یکی از مخاطبین دل نوشته ای را برایمان ارسال کرده است که در زیر می خوانید
برای دختر آبی

خاک که رنگ نمی‌گیرد
دختر آبی!
خرخاکی ها در آبی تو
به سوء ظن می نگرند
عاشق گل که باشی
 لب هایت گل می اندازد
مثل وقتی که گل می زدند
امروز دوستانش رفته بودند بدرقه اش کنند
هر چه گل داشتند باخودشان بردند
او رفت
گل زدند
وقتی قرار بود آبی هایش بازی کنند
می آمد و رخساره برافروخته بود
 رفته بود گل ببیند
فقط گل
 وقتی قهرمان آبی‌هایش
 با پای چپ به گوشه‌ی دروازه می‌زد
--- همیشه پای تلویزیون می‌نشست--
 با گل فریاد می‌کشید
گُ.......ل
همیشه دوست داشت گل را از نزدیک ببیند
و آبی های‌اش را بو کند
برای دیدن گل 
می شود آب خنک خورد!
فکراین سوال
منجمدش می‌‌کرد
 فکرِ آب
آبی
 دیوانه اش می کرد 
به خاطر گل زد به سیم آخر کبریت را به آبی‌هایش کشید
 دختر آبی 
شاعر می گوید
 ما آبی هایمان را 
چه ساده
تشییع می کنیم
 دختر آبی آخر
 خطوط قرمز را رعایت نکرد
 او قرمز را دوست نداشت کبودی تنش هم همین را می‌گفت 
برای همین سرخی های تنش را 
سپید پیچ کردند
تا اقرار نکند که آبی ست
«سپید بخت بشی دختر»
مادرش همیشه می‌گفت
امروز گفت ماهم سوختیم
این روزها
همه جا حرف دختر آبی است
حرف همه سوختن ماست
قهرمان این فصل آبی‌ها هم
«دل کبود من از این باد 
میرود تا حریم کودکی هایم»
خاک برای دختر آبی خبر نبرد
خرخاکی‌ها به رنگ هم حسودی می‌کنند
همه می‌دانند
 ما همچنان دوره می‌کنیم 
آبی را 
سرخ را
و
 سپید را


عبدالله سلیمانی
امتیاز: 0 (از 0 رأی )
برچسب ها
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد